تاریخ و مردم دره سنگلاخ
از شواهد و قرائن چنین برمیآید که دره سنگلاخ از گذشتههای دور مسکونی بوده و راه عبور و مرور کاروانهای تجارتی و زیارتی. آثار برجهای دیدهبانی در مناطق مختلف این دره حکایت از رفت و آمد کاروانها در دورههای پیش از اسلام دارد.
همچنین وسایل زندگی ابتدایی مانند شکسته های سفال و ریشه درخت انگور که در منطقه خشک کرمنج مردم از گل کنی های شان به دست آورده اند بیانگر حضور انسان در این منطقه در گذشتههای دور میباشد.
در دوران جهاد و جنگهای داخلی از سال 1358 تا 1375بار دیگر مسیرهای عبور و مرور کاروانها از طریق دره سنگلاخ احیا شد. این بار کاروانها و دستههای مجاهدین از مناطق مختلف این دره رفت و آمد میکردند. مهمترین مسیرهای رفت و آمد دسته های مجاهدین از طریق دره سنگلاخ عبارت بودند از: مسیر دره ذاکر، به پغمان، مسیر چپ دره به قتندر، مسیر راقول و ترکرمنج به دره هلمند، دره سرخ، دره ترکمن، بهسود؛ و مسیرهای دره آهنگران، لکلکخانه و درشودیار، به ترتیب به درهی زیارت و کهنه خمار در درهی میدان .
از مشخصات اقوام و طوایف ساکن سنگلاخ قبل از اسلام اطلاعی در دست نیست، اما قدر مسلم آنست که که ساکنان سنگلاخ با مردم اطراف این دره بخصوص مردم مقیم جلریز و دره میدان مشترکاتی داشته اند که حد اقل این اشتراکات بعد از مسلمان شدن مردم افغانستان، دین و زبان بوده است. زبان مردم این منطقه از ابتدا زبان فارسی بوده و از زمانی که این دره بنام سنگلاخ شهرت یافته ساکنان آن فارسی زبان، شیعه مذهب و اکثر آنان از سلسلهی جلیلهی سادات بوده اند.
در حال حاضر در دره سنگلاخ دو طایفه از سادات، یکی حسینی نسب و دیگری موسوی نسب و دو طایفهی کوچک از هزارهها زندگی میکنند. سادات حسینی نسب – بجز اندکی از اولادهی شاه شریف و اولاد سید عرب- از اعقاب فقیه و مجتهد زمان سیدشاه قباد ولی(ره) هستند و سادات موسوی نسب به اولاده شاه خیرالله اختصاص دارد که در منطقه پل شاه ساکن هستند.
سادات سنگلاخ در گذشته با وجود جمعیت کم، تنگی معیشت و خشونت طبیعت، مردم سخاوتمند، با غیرت، متدین، زحمتکش و سلحشور بودند که در سطح ملی و منتطقهای بقدر توان رفع مسئولیت کرده اند. چنان که شاه محبت خان در مقام فقیه و حاکم شرع میدان،شاه نوازخان، در مقام فقیه و قاضی لوگر،شاه نعیم خان در مقام حاکم، سیدمیر در مقام حاکم، ملک میرزامیر و پسرش سلیمان در مقام حاکم و میرسیدعلی فرزند خواجه میر در مقام حاکم در حکومت های زمان شان خدمت کرده اند.
سیدشاه قباد که فقیه و مجتهد بوده است در ترویج فقه جعفری و آیین تشیع نقش بارزی داشته و بخاطر تقوا و فضیلت اخلاقی و شرافت ذاتیاش در زندگی و مرگ مورد رجوع مسلمانان معتقد و حاجتمند اعم از شیعه و سنی بوده است. برادران و خواهران پشتون از میدان، وردک و حتی مشرقی همه ساله به زیارت آن حضرت می آمدند که این رفت و آمد در دهههای اخیر بخاطر عدم امنیت و تبلیغات سوء سلفی ها و تکفیری ها کم شده است.
مردم میدان و جلریز با وجود تفاوت مذهبی به سادات سنگلاخ احترام زیادی قایل اند. آنها به سادات سنگلاخ در گذشته زن داده اند اما بخاطر احترام به خود اجازه نداده اند که از سادات زن بگیرند. سادات سنگلاخ حتی در زمانی که حکومت شیعیان را تکفیر کرده و سرکوب می کرد تقیه نکردند و در میدان به شجاعت، سیادت و تشیع مشهور بودند و حتی تا قبل از کودتای هفتم ثور برخی بزرگان وردک و میدان سنگلاخی ها را نر میدان تعریف می کردند.
مردم جلریز و میدان با سادات سنگلاخ به اصطلاح مرده و زنده هم داشتند و در مجلس فاتحه و عروسی یکدیگر شرکت میکردند. حکایت طنزی از شیرینی این روابط وجود دارد. می گویند وقتی ملک ظفرخان از بزرگان جلریز وفات کرد، عدهای ریش سفیدان و بزرگان سنگلاخ جهت تسلیت و خواندن فاتحه بر سر قبر او رفتند. در این میان شخصی بنام سیدمحمدعلم که طبع شعر داشت و پدر حاجی سید عیسی، پدر بزرگ نویسنده این سطور بود، به شوخی شعری سرود به این مضمون:
شمر به دوزخ دوید
گفت به گوش یزید
مژده به مروان دهید
ملک ظفرخان رسید.
بخاطر همین روابط خوب بود که بزرگان سنگلاخ از مردم هزاره جات که از طریق دره میدان به کابل می رفتند و در جلریز و سایر مناطق میدان غارت و اذیت می شدند می توانستند دفاع کنند. به اساس حکایت ریش سفیدان، سنگلاخیها چند بار به جلریز لشکر کشیده و مال و جان هزارهها را از چنگ غارت گران نجات داده اند.
مردم سنگلاخ هیچگاه از خدمت عسکری زیر پرچم ملی سرباز نزده و در جنگهای افغانستان با انگلیس برای کسب استقلال جنگیده اند. مرحوم سیدمصطفی از ریش سفیدان دهه چهل شمسی که بخشی از عمر خود را در سربازی برای وطن در زمان حبیب اللهخان و امانالله خان گذشتانده بود اسامی سربازانی از سنگلاخ را که در جنگهای استقلال شرکت داشتند میدانست که متأسفانه ثبت نشده است. سید مصطفی از طایفه سیدنور فرزند خواجه میر و نوهی سیدمیر بود که درقلعه قاضی در منطقه ملک خیل زندگی میکرد.
سادات سنگلاخ از نسل سیدشاه قباد ولی(ره)
اکثر مردم عوام سنگلاخ و برخی نویسندگان و پژوهشگران چنین پنداشته اند که سیدشاه قباد از جملهی آن عده از علما و بزرگان سادات است که از عراق یا سبزوار مستقیم وارد سرزمین افغانستان امروزی شده و هریک در منطقهای مقیم شده اند. به پندار آنان سیدشاه قباد وارد سنگلاخ شده و در پناه شیعیان هزاره قرار گرفته است. در این رابطه آقای حسینعلی یزدانی(حاج کاظم) در جلد اول کتاب پژوهشی در تاریخ هزارهها مینویسد:« بعد از سقوط سربداریه زندگی برسادات شیعی سبزوار مشکل شد، از اینرو عدهای از آنان در عهد شاهرخ از سبزوار کوچیده و در میان مردم هزاره پناه گزین شدند. هزارهها از آنان به گرمی استقبال کردند و هرکدام را با خانواده شان در یک نقطهای از هزاره جات دعوت نموده زمین زراعتی و خانه در اختیارشان گذاشتند. چانچه میرسیدعلی یخسوز با تعدادی از منسوبین خود در بامیان، شاه قباد با منسوبین خود در دره سنگلاخ و برادرش شاه سیدبابا در شرق هزارهجات در حدود جلریز و تکانه مستقر شدند … شاه برهنه در منطقه یکاولنگ ماندگار شد.»
نوشته آقای یزدانی از چند جهت بی اساس و مغایر با واقعیت است:
1- سید شاه قباد با منسوبین خود از سبزوار به هزاره جات نیامده و به کسی پناهنده نشده است. سید شاه قباد، از نسل سلطان سیداحمدکبیر است که در هرات زندگی میکرده و در همانجامدفون است. آرامگاه و مسجد وی هم اکنون زیارتگاه مسلمانان بوده و از اماکن تاریخی و هنری افغانستان به شمار میرود. اجداد سیدشاه قباد ولی، به تدریج از هرات بسوی مناطق دیگر و سرانجام به درهی سنگلاخ کوچیده اند. قبل از تولد سیدشاه قباد پدر بزرگ پدرش بنام سید احمد در سنگلاخ زندگی میکرده و در همانجا از دنیا رفته است. در منطقه جلریز که سنگلاخ از لحاظ اداری بخشی از آن است، در ابتدا کاملا مردم فارسی زبان ایرانی نژاد که بنام تاجیک یاد میشوند ساکن بوده اند. هزارهها، پشتونها و سادات بعدا در مناطق مختلف این ولسوالی سکونت اختیار کرده اند. به نظر می رسد که تاجیکان این منطقه توسط ترکها(یامغولها) و بعداً پشتونها سرکوب شده باشند.
در زمان ورود اجداد سیدشاه قباد در سنگلاخ، این دره مانند امروز زمین و باغ و درخت نداشته و واقعا مصداق مفهوم کلمه سنگلاخ بوده و به همین دلیل آن را سنگلاخ نامیده اند. البته مقدار زمین آباد و قابل استفاده در مناطق مختلف این دره وجود داشته و مردم در آنجا زندگی می کردند، اما مقدار این زمینها در مقایسه با وضع فعلی خیلی کم بوده است. به گفته ریش سفیدان، سید شاه قباد مقداری زمین از شخصی بنام دایمیرک که بلاعقب بوده خریده و بقیه زمین های دره به مرور زمان توسط فرزندان شاه قباد به زمین قابل استفاده تبدیل شده است. این کار هنوز هم در مقیاس بسیار کوچک چند متری در دامنههای کوهها جریان دارد. گفته می شود که سید شاه خیرالله موسوی در زمان شاه قباد وارد سنگلاخ شده و مقداری زمین و املاک در اختیار آن سید بزرگوار قرار داده شده است.
2-آقای یزدانی و برخی منابع دیگر، متأسفانه غیرمحققانه شاه قباد را برادر شاه سید بابا و هم عصر میرسیدعلی یخسوز در بامیان و شاه برهنه در یکاولنگ معرفی کرده اند؛ در حالی که سید شاه قباد نه برادر شاه سیدبابا، بلکه چهارمین نفر از نسل او –نسل چهارم- می باشد. سید شاه نظام الدین ملقب به شاه سیدبابا که آرامگاهش در منطقه تکانه واقع شده است، جد چهارم سید شاه قباد می باشد. به همین ترتیب کربلایی سید احمد، مشهور به شاه برهنه در یکاولنگ جد نهم سیدشاه قباد و جد پنجم شاه سیدبابا می باشد.
سید شاه قباد، مشهورترین و با فضیلت ترین فرد از نسل شاه برهنه بودکه به مقام اجتهاد در فقاهت دست یافته و دارای رساله عملیه و نیز راماتی بود که شیعه و سنی مرید او شده بودند. شاه آل علی ملقب به شالکه پدر شاه قباد، سید محمد ملقب به شاه آل محمد پدر بزرگ و سید احمد جد سوم او و نیز برادرانش شاه والح، شاه شریف، شاه مراد، شاه صالح، شاه نظام، شاه سیدعلی، شاه غوله و … مقیم سنگلاخ بودند. قبر شاه مراد، شاه نظام و … در دهن راقول قرار دارد.
سید محمد باقر مصباح زاده
ولسوالی جلریز (دره سنگلاخ)ولایت وردک
عکاس : نوید روشان