سادات كنر
ولایـت کُنَـر، بـه مرکـز اسـدآباد، جمعیـت 413،008، مـساحت کیلـومتر 4،339، زبـان پـشتو، 15ولسوالی: اسدآباد، برکُنر، خاصکُنر، دانگام، درهپیچ، چپهدره، چـوکی، سـرکانی، شـیگل و شـلتَن،غازيآباد، مرَوره، ناري، نَرَنگ، نورگُل، وتَه پور.
یکى ازسر شاخه هاى برومند سادات در افغانستان، سادات کُنر اند. سادات کُنر از فرزنـدان شخـصیت روحانى و عرفانى کشور حضرت سید على ترمـذى مـشهور بـه پیـر بابـا رحمـهاالله »متـوفى 991 (ه ق)(مطابق 1583 میلادى) ميباشند. سید على ترمذى در طفولیت با پدر خود سید قنبر على در زمان ظهیر الدین بابربه هندوستان رفت و درآن جا علوم دینى را فرا گرفت. پدرش در زمان سلطنت بابر و پـسرش همـایون از بزرگـان و محتـشمان لـشکرى و دربـارى محـسوب مىگشت. اما پیر بابا گرایشات عرفانى داشت و به امیران و سلاطین بى اعتنا بود او زندگى دربـارى را نمىپسندید. سید قنبر على پس از غلبه ى شیر شاه سورى بـر همـایون شـاه مغـول )کـه منجـر بـه فـرارهمایون شاه از هندوستان گردید( به قندوز رفت و در چهار دره فوت کـرد و در همـان جـا بـه خـاك سپرده شد.اما پسرش سید علي ترمذى مشهور به پیر بابا از هندوستان به مناطق قبایلى پشتون نـشین رو آورده و در منطقه ى »بنیر« با دختر یکى از سران قبایل محلـى ازدواج کـرد، در آن جـا بـه ایجـاد مـدارس دینـى و تدریس علوم مذهبى و ارشاد مریدان و صوفیان پرداخـت ودرمـدت کوتـاهى تعـداد مریـدان و رادتمندانش در مناطق مرزى سوات و کُنرها چند برابر افزایش یافت. پیر بابا در سال 991 )ه ق( در گذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از سید على ترمذى )پیر بابا(سه پسر باقى ماند: 1 ـ سید مصطفى2 ـ سید زمان 3 ـ سید حبیب سید حبیب در جوانى وفات کرد و فرزندى از وى باقى نماند. سید زمان در بنیرو سوات مىزیست و پسرانش سید اکبر شاه، سید عمـر شـاه، سـید مبـارك شـاه سـید محمود و سید جبار شاه، همه از نفوذ روحانى و اجتماعى زیادى در منطقه برخور دار بودند. بعـضى از آنها در رأس حکومتهاى محلى قرار گرفتند؛ به طور مثال سید جبار شـاه )متـوفى 1956 م( آخـرین امیر محلى سوات از فرزندان سید زمان بود. سید مصطفى بابا پسر بزرگ سید على ترمذى که داراى مراتب علمى و روحانى بود، در زمـان حیـات پدر خود نزد متابعان و پیروانش درکنر رفت و در قریهى دو نهى علاقه پشند کُنـر متـوطن گـشت ودر سال 982 )ه ق( درهمان جا وفات کرد و در هدیرهى دو نهى پشند با احترام فـراوان بـه خـاك سـپرده شد.
بسیارى ازسادات کنر از فرزندان سید مصطفى بابا مىباشند. پس از وفات سـید مـصطفى بابـا، پـسرش سید عبد الوهاب »معروف به میاعبدل« به جانشینى پدر منصوب گشت و به ارشاد مریدان و رتق و فتق امور مردم پرداخت. او خان منطقه نیز محسوب مىشد. فرزندش سید جمال الدین کـه بـه سـید جمـال مشهور بود، جد کلان علامه سید جمال الدین افغانى ـ نابغهى معروف قرن 19 – بود. و نیز از بزرگان و مشاهیر سادات کُنر اند پسران سید جمال »شاهجى صاحب، میاعباس بابا، میـرزا شـان بابا« همهى آنان در عصر و زمان خود از پایگاه بلنداجتماعى و روحانى برخوردار بودهاند. از میرزا شاه بابا فرزندى نماند. اما از »شاه جى صـاحب« و میـا عبـاس بابـا فرزنـدان و نوادگـان زیـادى پاگرفت که علاوه بر ولایت کُنر در ننگرهار، لغمان، کابل، قندهار، هـرات و سـایر ولایـات افغانـستان پراکنده شدند. از میان ایشان بزرگان و مشاهیر زیادى برخاسته است.اکنون »سادات کُنر« به دو شاخهى بزرگ تقسیم مىشوند :»فرزندان میا عباس بابا« وفرزندان »شاه جـى صاحب«. آنها از هم دیگر متمایز مىگردند و تا کنون در مناطق و محلات زیست شان داراى حرمتو حشمت و موقعیتهاى مهم علمى، عرفانى، روحانى و سیاسى اند. از مصطفى بابا فرزندى به نام »سید على ترمذى« پا گرفته که اعقاب آنان تا امروز پیر طریقت بوده و به ارشاد مریدان و متابعان خودپرداخته اند. دراهمیت جایگاه آنـان ایـن قـدربس کـه اندیـشمند نـامور و متفکرى چون سید جمال افغان را به جهان اسلام و بشریت تقدیم کردهاند. شیخ محمد عبده یگانه شاگرد و انیس دیرین او مـىنویـسد: »سـید جمـال الـدین پـسر سـید صـفدر از خانوادهى بزرگ در بلاد افغان بود که به سید على ترمذى محدث مشهور نـسبت مـىبـرد. وجـد اعـلا وبزرگوارش سیدالشهداء حسین بن على ابن ابى طالب کرم اللّه وجهه میباشد، این خـانواده عـشیرهى بزرگى بودند که در خطّ »کُنر« یکى از نواحى کابل میزیستند و نزد افغانیان بواسطهى نـسبت شـریف شان عزت و احترام داشتند، بخشى از اراضى افغانستان از آن این عشیره بود، امـا دوسـت محمـد خـان جد امیـر )امیـر شـیرعلیخان( امـارت بـر آن اراضـى را از دسـت شـان ربـود و امرکـرد کـه پـدر سـید جمالالدین و بعضى از اعمامش به شهر کابل بروند و در آن مقیم باشند، سید جمال الـدین در قریـهى »اسعد آباد« یکى از قرّاء »کنر« بسال 1254 ه ق( )1839 م( بدنیا آمد و با انتقال پـدرش بکابـل سـالهاىکودکى در آن شهر ذشت…«1 سید مصطفى بابا جد »سادات کُنرها« در محل »پشند کُنر« هایک مدرسهى بزرگ و جامع علوم معقول ومنقول تأسیس کرد. طالبان علـوم دینـى از اطـراف و اکنـاف کـشور در آن جـا گـرد آمـده وتوسـط استادان جید آموزش مى دیدند.این مدرسه پس از سالها فعالیـت در نتیجـه ى کـشکمشهـاى قـدرت طلبانه میان دوقبیله ى محمد زایى و سدو زایى و هم چنین اختلافات داخلى میان خـود »سـادات کُنـر«، سرانجام تعطیل گردید اما سلسله هاى پیرى وطریقت وفعالیت خانقـاههـا در پـشند وشـاهى قلعـه، سـالهاادامه یافت. حتى تا کنون هم به نحوى ادامه دارد.»سادات کُنرها« پس از پراکنده شـدن در »ننگرهـار« و »لغمـان« بـه اعمـار مـساجد جـامع و مـدارس وخانقاهها پرداخته و هم زمان با ارشاد پیـروان در نـشر و توسـعهى علـوم مـذهبى مـصدر خـدمات مهـم شدند. آنها در مسایل سیاسى منطقه و کشور هم ذى دخل بوده اند. روابط بزرگان و رهبران »سـاداتکُنر« خصوصاد با امیر دوست محمد خان حسنه بوده و در زمان امارات او در ادارهى ملوك الطـوایفى کشور سهیم بودند چنان که در حل و فصل امور مناطق مربوطه شان اختیارات تام داشتهاند. حتى »سید محمود پاچاکُنرى« در زمان امیر دوست محمد خان خود را امیر و پاچاى کنر مـىخوانـد، اونفـوذ بـه حدى بالا گرفت که امیر دوست محمد خان نواسهى خویش »درانى بىبى« دختر وزیر اکبر خان را به نکاح او در آورد. سید محمد پاچا تا اواخر سلطنت »امیر شیر على خان« در »کُنرها« فرمـان مـىرانـد و مخالفان و رقباى محلى خویش را با یارى و مـساعدت حکومـت مرکـزى تـار و مـار کـرده و از کُنـرفرارى ساخت. او املاك و دارایى شان را ضبط و مصادره کرد. از جملهى فراریـان سـید صـفدر پـدر سید جمال الدین افغانى قرار داشت. دراین موقع سید جمال الدین پنج یا شش سال داشت که به همراهى پدرش اول به محلى به نام »کـوزکُنر« رفته و بعدا از آن جا عازم کابل شد. چون در منطقه جنگ و خونریزى دوام داشت، سید صـفدر به ایران رفته و سید جمال الدین را به قصد فراگیرى علوم به هند فرستاد. عده ى از سـادات مربـوط بـهخانوادهى » شاه جى صاحب« نیزاز پشند کُنرها به سرخ رود و بعدا به کوز کنر و شیوه رفته و در مناطق قلعه تک و اسلام پور کوز کُنر )کُنر سفلى( متوطن شدند چندین خانواده ایشان تا امروز در آن مناطقسکونت دارند.سید محمود پاچا در مقابل امیر عبدالرحمن خان سر فرود نیاورده و اطاعت نکرد، او خواهان اسـتقلال کاملش همچون گذشته بود. در نتیجه ى تشدید اختلافات سـید محمـود پاچـا بـا دولـت مرکـزى امیـر عبدالرحمن جهت سرکوبى وى و تصفیه مناطق کُنر لشکرى را تحـت فرمانـدهى جنـرال غـلام حیـدر خان چرخى به کُنر سوق داد و حکومت کوز کُنرو درهى نور را به سید غلام پاچاى اسلام پـورى کـه مخالف و رقیب سرسخت سلطان محمود پاچا بود بخشید.قواى سلطان محمود پاچا در مقابل لـشکر غـلام حیـدر خـان چرخـى و سـید غـلام پاچـا ایـستادگى و مقاومت نتوانسته به ناچـار از منطقـه فـرار کـرد. از سـرحد بگذشـته و بـه انگلیـسىهـا پنـاه بـرد. چـون انگلیسیها حامى عبدالرحمن بود از او پشتیبانى نکرده و او را به منطقهى حـسن ابـدال تبعیـد کردنـد، فقط معاش ومستمرى مختصرى سالانه برایش پرداخت مىکرد. تا آن که در سال 1905 )مـیلادى( در همان جا در گذشت.»سادات کُنر« در تهاجم اول و دوم انگلـیس بـر افغانـستان لـواى جهـاد را برافراشـته، بـا سـازماندهى و فرماندهى لشکر قومى بر ضد انگلیسها پیکار کردند. از آن جمله کارنامه هاى سید هاشم پاچـا کُنـرى سید صفدر پاچا)پدر سید جمال الدین افغانى( در جنگ اول افغـان و انگلـیس، مبـارزات سـید جمـال الدین افغان به خاطر وحدت مسلمین جهـان کـه خاصـیت ضـد اسـتعمارى وضـد بریتانیـاى آشـکار و نیرومند داشت. سید میر صاحب جان پاچا »مشهور به شیخ پاچـا اسـلامپورى« در جنـگ سـوم افغـان و انگلیس ـ سید عبدالصمد پاچا در جبهه ى تل در مقابل انگلیس و جنرال سید حـسن خـان… شـهرت وآوازهى بیش تر دارد. سادات کُنردر نهضت مشروط خواهى نیز سهم فعالى داشتهاند. از جمله میر سید قاسم خان عضو فعـالاین نهضت در عهد حبیباللّه خان به دلیل فعالیت مشروطه خواهى زندانى گردید. و سید غلام حیـدر پاچا در سیاه چالهاى محمد هاشم خان صدر اعظم شکنجه شده و در همان جا وفات نمود.یکى دیگراز مـشاهیر سـادات پـشندبه نـام سـید جمـال پاچـا در زمـان امـارت عبـدالرحمن خـان بنـابر اختلافات خانوادگى و محلى به کابل کوچید ولى در کابل هم روى خوش ندید .او چنـدین سـال در دورهى عبدالرحمن خان حبس بوده و یا تحت نظر کارگزارن حکومتى قرار داشت. پس از رهـایى درزمان امیر امان للّه خان در چنداول کابل اقامت گزید و به نام سید خاکسترى شهرت یافت. عوام و متابعانش را عقیده بر آن بودکه چون سید جمال در بدو ورود به چنداول بـه زبـان پـشتو سـخن میگفته، ازاین رو بعضى از عوام الناس در مورد سادات بودن او شک و تردیـد ابـراز مـیداشـتند، در نتیجه سید جمال دست به آتش برده و آتش ناگهان به خاکستر مبدل شده است. از آن پس سید جمال به سید خاکسترى مشهور گردیده است. سید خاکسترى آدمى بود درویش مـشرب.او گیـسوان درازى داشـته کـه بـا ریـش وبـروت پرپـشتش درآمیخته وبه روى شانه و سینه کـشیده مـیشـد. چنـان کـه آن جـارا پوشـانیده وبـه او ابوهـت خـاص میبخشید. مقبره ى خانوادگى او در سید مرد چنداول واقع است.سید بىبى که بارگاه او در قلعه ى زمان خان واقع است ومحل توجه عموم بوده وزایران زیادى داردنیز از سادات پشند کُنر است.از اولاد سید جمال خاکسترى، در کابل سید جلال و سید کمـال بـودهانـد کـه غالـب عمرشـان را در کوچه هاى چنداول، خصوصاباغبان کوچه گذرانده اند.از نوادگان سید جمال خاکسترى سید ابراهیم قریشى مدیر ادارى ولایت بغلان و سپس حاکم گیزاب ارزگان، وسید حبیب نیک بین افسر پلیس و دکتر سید حسین قریشى… شهرت بیش ترى داشتهاند. در »کُنرها« شاخهى دیگرى از سادات نیز و جود دارند که از فرزندان پیر بابا سید على ترمذى نیـستند.آن هاخود را از »سادات قادریه« یا »سادات غوثیه« ميدانند و شـجره و سلـسله نـسب خـود را بـه شـیخ عبدالقادر جیلانى ميرسانند آنهااغلب در شین کورك کُنرها و درهى نـور کـوز کُنـر (کُنـر سـفلى) سکونت دارند.
سید شمس الدین مجروح، شاعر و نویسنده و دولت مرد کشور و شهید پوهانـد دکتـر سید بهاءالدین مجروح از مشاهیر این سلسله اند.1
سید محى الدین هاشمى، نویسنده و محقق و از خانوادهى سرشناس سادات کُنر ميباشد.
کوًرالنبی پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان چاپ دوم