Home مشاهیر و بزرگان سادات علامه شهید سید اسماعیل بلخی

علامه شهید سید اسماعیل بلخی

12
0
علامه شهید سید اسماعیل بلخی

علامه شهید بلخی

از انقلابی‌گری تا اصلاح‌طلبی

(به مناسبت پنجاه و پنج‌مین سالگرد پروازش)

سید اسحاق شجاعی

آدم‌های بزرگ، ابعاد گوناگون شخصیتی دارند؛ برجسته‌کردن یک بعد و غفلت از ابعاد دیگر، به شخصیت آن‌ها آسیب می‌زند و ناقص معرفی می‌شوند. شخصیت علامه شهید سید اسماعیل بلخی دارای ابعاد گونه‌گونی بود که چنین غفلتی در مورد او صورت گرفته است.

گروه‌های جهادی؛ به خصوص کانون مهاجر و سازمان نصر، در سال‌هایی مبارزه و جهاد با اتحاد شوروی، او را صرفاً یک انقلابی معرفی کردند؛ زیرا بسیج مردم برای جهاد با ارتش سرخ، نیاز به رهبر و پیشوای انقلابی و مرد میدان داشت؛ غافل از این‌که علامه بلخی در بخش پایانی عمر خود یک اصلاح‌طلب تمام عیار بود.

حالا که از دورة جهاد فاصله گرفته‌ایم و رهبران جهادی با عطش قدرت و ثروت، دستاوردهای جهاد را به ثمن بخس فروخته‌ و در کشورهای خارج تبدیل به سرمایه کرده و بر روی آن غنوده‌اند، لازم است نیمة اصلاح‌طلب شخصیت بلخی را نیز مطرح و بررسی کنیم.

نخست می‌خواهم این دو اصطلاح سیاسی اجتماعی را به صورت ساده معنی کنم؛ انقلاب‌گری و اصلاح‌طلبی دو شیوة مبارزه سیاسی و اجتماعی می‌باشد. انقلابی و اصلاح‌طلب، هردو برای آزادی، عدالت، رفع استبداد و رسیدن به قدرت مبارزه می‌کنند؛ امّا با دو شیوة متفاوت؛ انقلابی، بر این باور است که باید دست به سلاح برد و با مبارزه مسلحانة قهرآمیز، ریشة ظلم و استبداد را از زمین کند. مبارزه مسالمت‌آمیز، فرهنگی و مدنی توان اصلاح حاکمیت استبدادی را ندارد. نمی‌توان سال‌ها به احتمال این‌که مسایل سیاسی و اجتماعی ذره ذره اصلاح‌ شود منتظر ماند.

سخن اصلاح‌طلب این است که با مبارزه مسلحانة خشن، شاید بتوان تغییرات فوری ایجاد کرد؛ امّا اولاً این تغییرات، خسارات و تلفاتی به همراه دارد که گاهی جبران‌ناپذیر است؛ کشوری را ویران، دارایی‌هایی را نابود و بهترین سرمایه‌های انسانی را قربانی می‌کند.

ثانیاً اقدام انقلابی، چون بدون مقدّمات و پیش‌زمینه‌های لازم صورت می‌گیرد، به احتمال زیاد زودگذر است و با اقدام دیگری، از بین می‌رود و خساراتش برجای می‌ماند.

ثالثاً اقدام انقلابی چون معمولاً پیش از آگاهی و بیداری مردم رخ می‌دهد، ممکن است از سوی مردم درک و استقبال نشود.

رابعاً بعید نیست ‌که انقلابی‌ها پس از پیروزی، خود تبدیل به مستبدان دیگری شوند. واقعیتی که بارها در افغانستان تکرار شده است.

حالا برمی‌گردیم به موضوع اصلی و پاسخ این پرسش که علامه بلخی انقلابی بود یا اصلاح‌طلب.

چنان‌که اشاره کردم علامه بلخی در دوره جهاد، انقلابی معرفی شده بود و اکنون نیز تصویر او در ذهن مردم، تصویر یک انقلابی است. در انقلابی‌بودن بلخی تردید نمی‌توان کرد و کارنامه سیاسی او خود گواه روشن است؛ امّا سخن من این است که بلخی اصلاح‌طلب نیز بود. نخستین‌بار این قلم، موضوع اصلاح‌طلبی بلخی را در کتاب “کارنامه سیاسی و اجتماعی علامه بلخی” مطرح کرده ‌است و اکنون این موضوع را بسط افزون‌تری خواهد داد.

نخست اشاراتی به دوره انقلاب‌گری بلخی خواهیم داشت و سپس اندیشه‌ها و کارکردهای اصلاحی بلخی را می‌آوریم.

1- آتش‌فشانی در برابر استبداد

علامه بلخی در سال 1314 از مشهد به هرات برگشت و از همان زمان مبارزات عدالت‌خواهانه و ضد استبدادی خود را آغاز کرد. پس از ده سال، مبارزات او به خطة شمال و بعد به کابل گسترش یافت و پس از آن‌که “حزب سرّی اتّحاد” را تشکیل داد، سرانجام به همراه تعدادی از نظامیان و منصب‌داران نظامی و بزرگان کشور، برای سرنگونی حکومت استبدادی، قیام نظامی را سازماندهی کرد. قیام نظامی افشا شد و بلخی و اعضای اصلی حزب اتحاد 15 سال به زندان افتادند. (غبار، میرغلام‌محمد، افغانستان در مسیر تاریخ (1999م): ج 2، ص 259).

در این بازه زمانی که حدود 48 سال را دربرمی‌گیرد، بلخی، شخصیت مبارزی انقلابی است؛ باورش این است که با اقدام نظامی و خشن، می‌تواند کشور را از شرّ نظام استبدادی نجات دهد؛ حزب تشکیل می‌دهد، نظامیان و منصب‌داران را جذب می‌کند و برای براندازی نظام استبدادی دست به قیام نظامی یا کودتا می‌زند.

بلخی، علّت اصلی عقب‌ماندگی کشور، بی‌سوادی، تبعیض‌های قومی و مذهبی و فقر سراسری را حکومت استبدادی می‌داند. وی درمان این دردها را نیز پیدا می‌کند؛ ریشه‌کَن‌کردن سلطنت استبدادی و جایگزین‌کردن نظام جمهوری با هر روشی ممکن. بلخی، در ارزیابی‌های خود به اهمیت مدیریت سیاسی کشور پی برده و به این نتیجه رسیده بود که مدیریت سیاسی می‌تواند کشور و مردمی را تباه کند یا به فلاح و رستگاری برساند. وی مدیریت سیاسی افغانستان را فاسد، استبدادی و تبعیض‌گرا می‌دانست.

بلخی در شعرهایی که در زندان سروده، این واقعیت را به روشنی بیان کرده است:

حاجتی نیست به پرسش که چه نام است این‌جا

جهل را مسند و بر فقر مقام است این‌جا

علم و فضل و هنر و سعی و تفکر ممنوع

آن‌چه در شرع حلال است، حرام است این‌جا

بردگان سرخوش و آزاد به هرجا امّا

ملّتی بر در یک شخص غلام است این‌جا

بلخیا نکبت و ادبار ز سستی پیداست

چارة این‌همه یک‌بار قیام است این‌جا (دیوان بلخی (1381): غزل 1)

عوامل زیادی، بلخی را وامی‌داشت که مبارزه سخت و انقلابی را انتخاب کند. من به بیان مهم‌ترین عامل بسنده می‌کنم. بسط این عوامل و مطالب در کتاب “کارنامه سیاسی و اجتماعی علامه بلخی” آمده است.

1-1- انقلابی‌گری، انتخاب ناگزیر

عبدالخالق، جوان شیعه هزاره نادر خان را کشت. محمدهاشم و شاه محمود خان، برادران نادر به انتقام قتل او، میدان را بیش از پیش بر هزاره‌ها و شیعیان تنگ کردند. آن‌ها، در مورد شیعیان، سیاست‌های عبدالرحمان خان را در پیش گرفته بودند که سرانجامی جز نابودی شیعیان و هزاره‌ها نداشت. به یاد داریم که عبدالرحمان جمعیت بزرگ شیعه را تارومار کرد؛ 62٪ کشته شدند، جمعی به کشورهای ایران و پاکستان و آسیای میانه فرار کردند و باقی‌مانده هم آواره کوه‌ها، بیابان‌ها و مغاره‌های شمال و هزاره‌جات شدند و گروه‌هایی از آن‌ها مذهب و ملیت خود را تغییر دادند. برادران نادر نیز دقیقاً چنین سیاستی را در پیش گرفته بودند.

بلخی در چنین شرایط سیاسی و اجتماعی قدم به میدان سیاست نهاده بود. او چنان‌که خود می‌گوید به این نتیجه رسیده بود که یا به نابودی هزاره‌ها و شیعیان تن بدهد و یا دست به قیام نظامی و انقلابی بزند؛ هرچند احتمال کامیابی در آن اندک باشد. و بلخی دوم را برگزید.

وی در سخنرانی در شهر قم، انگیزه قیام خود را بیان می‌کند: «دیگر چاره نداشتم، حرکتی کردم مظلومانه برای گرفتن حق به ضرب زور از حلقوم زور.» (سازمان نصر افغانستان، یادنامه علامه بلخی(بی‌تا): ص 262 ).

بلخی، پس از شکست قیامش و در حالی‌که در زندان است، علّت قیام خود را با اشاره به آیه قرآن؛ «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى» (سوره سبا/ 46) چنین بیان می‌کند:

شرط قیام کثرت تجهیز و جیش نیست

یک نفس را رواست که به امری قیام کرد

مرد ثبات و عزم دگر چون حسین کیست؟

آن مرشدی که یک‌تنه عرض مرام کرد. (دیوان بلخی (1381): غزل 61)

بلخی، روحیة فوق‌العاده حماسی داشت؛ بسیار شبیه به سید جمال‌الدین افغانی و علامه اقبال لاهوری و البتّه به لحاظ فکری تحت تأثیر آن‌ها نیز بود. جوان بود و سری پرشور و دلی مغرور داشت. وی چنان‌که خود گفته است سر خود را با فولاد جنگ می‌داد و برای آزادی، عدالت اجتماعی و برداشتن تبعیضات مذهبی، قومی و زبانی یک‌تنه به جنگ سیاهی و ظلمت می‌رفت. (سازمان نصر، فریادهای جاویدان (بی‌تا): ص 195).

بدون تردید نخستین‌بار در افغانستان، بلخی پرچم عدالت‌خواهی و مبارزه با تبعیض‌های مذهبی و قومی و زبانی را برداشت. بلخی هدف بزرگ داشت و عزم راسخ و باورش این بود که باید حق را به زور گرفت:

حق اگر داری بگیرش با دم شمشیر تیز

نیست در قاموس حق جز این جواب دیگری

هیچ‌کس آزاد نتواند تو را از قیدوبند

گر ز موی عجز می‌تابی طناب دیگری (دیوان بلخی (1381): غزل 202).

قیام یا کودتای نظامی نوروز 1329 اوج انقلابی‌گری بلخی در مبارزه با استبداد قومی بود. قیام نظامی ناکام شد و بلخی و یارانش 15 سال در زندان دهمزنگ، انواع شکنجه‌های جسمی و روحی و محرومیت‌های غیرانسانی را تحمّل کردند؛ امّا عزم و اراده‌شان استوارتر و محکم‌تر از گذشته شد. وی خود می‌گوید:

«من بشری هستم که فرق خود را با فولاد جنگ دادم، انسانی هستم که نیروی ارتجاع از اول در وجود من نبوده است. سال‌ها رنج کشیده، با بیدادگری و بی‌قانونی مبارزه کرده‌ام.» (حسینی، سید محمد، منبر آزادی(1397): ص 297).

شعرهای بلخی به روشنی نشان می‌دهد که آتش مبارزاتی بلخی در زندان نه تنها سرد نشده بلکه تیزتر و سوزنده‌تر نیز شده بود. وی در حالی‌که دست و پایش در زنجیر و در سلول انفرادی محبوس بود با اشاره به زمام‌دار کشور می‌گوید:

ضحّاک عصر ما هم دست از ستم نگیرد

تا کاوه بازبندد چرمی به کار آخر

شرم است برده‌بودن قومی به نام فردی

باید ز خود زدایند این ننگ و عار آخر

تا خون نریخت قومی هرگز نگشت آزاد

ما راست نیز سهمی زین‌افتخار آخر (دیوان بلخی (1381): غزل 95).

تا این‌جا به اختصار چهرة انقلابی بلخی را به تصویر کشیدیم که از آغاز مبارزه تا پایان زندان را در برمی‌گیرد. اکنون به چهرة دوم بلخی می‌پردازیم.

2- بلخی در شاه‌راه اصلاحات

مبارزات بلخی و یارانش، میرغلام‌محمد غبار، داکتر محمودی و برادرانش و دیگران، نارضایتی‌های گسترده داخلی و تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه و جهان، محمدظاهر شاه را واداشت که در نخستین سال‌هایی دهه چهل (1343) به برخی اصلاحات تن بدهد؛ قانون اساسی جدیدی تدوین شد که در آن برخی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی به رسمیت شناخته و از تبعیضات مذهبی و قومی تاحدّی کاسته شده و قدرت اجرایی به بیرون از خانواده سلطنت انتقال یافته بود.

براساس قانون اساسی جدید، زندانیان سیاسی؛ از جمله بلخی و یارانش در سال 1343 آزاد شدند. بلخی در فاصلة چهارساله رهایی از زندان و رهایی از قید تن به عنوان یک اصلاح‌طلب تمام عیار ظاهر شد.

دکتر محمدسرور مولایی، فرزند یکی از یاران بلخی و دانشمندی که از نزدیک با بلخی آشنا بوده می‌نویسد:

«سیمای جدید بلخی در این دوره به سیمای یک اصلا‌طلب ماننده‌تر است تا سیمای یک انقلابی تند و خواهان دگرگونی بنیادی. بلخی پس از آزادی، در قالب یک روحانی خوش‌فکر و حقیقت‌گوی بی‌باک و اصلاح‌طلب و شاید هم به راه ‌و روش سید جمال در مسایل داخلی بود. در این مرحله تکیه بر قوه قهریه دیده نمی‌شود. حربة کارساز، روشنگری و آگاه‌کردن مردم است به قصد نهادینه‌کردن حق‌طلبی و آزادی‌خواهی و بیداری.» (شجاعی، سید اسحاق، کارنامه سیاسی و اجتماعی علامه بلخی(1400): ص 287).

در ادامه به دو موضوع می‌پردازیم؛ نخست دلایل ما بر ادّعای اصلاح‌طلبی بلخی و دوم چرایی این اصلاح‌طلبی.

دلایل زیادی بر اصلاح‌طلبی بلخی پس از زندان وجود دارد که من به بیان دو نمونه بسنده می‌کنم.

1-2- رابطة اصلاح‌طلبانه با حکومت

بلخی پس از زندان رفت‌وآمدها و رابطة معناداری با شخص ظاهرشاه و برخی وزرا و ارکان دولت برقرار کرده بود. این رابطه به معنای دوستی بلخی با سلطنت و شاه نبود؛ چنان‌که برخی کج‌اندیشان و حسودان گمان برده‌اند؛ بلکه موضع بلخی نسبت به حکومت استبدادی همان بود که پیش از زندان داشت؛ مسأله این‌ بود که بلخی به پختگی شخصیت و رشد سیاسی رسیده بود. تجربه‌های تلخ و شیرین مبارزات، قیام و زندان، بلخی‌ای دیگری ساخته بود. این بلخی بسیار سنجیده، پخته و محاسبه‌شده عمل و رفتار سیاسی خود را بر اساس طرح‌های درازمدّت تنظیم می‌کرد.

هدف وی از رابطه با شاه چندچیز بود:

1. حمایت از اصلاحات و دموکراسی که پرچم‌دار آن ظاهر شاه بود. بلخی قانون اساسی و دموکراسی نیمه‌بند را به حال مردم و کشور مفید می‌دانست و درواقع با حمایت از اصلاحات و قانون اساسی در برابر بازگشت دیکتاتوری داوود خان ایستاده بود. گروه‌های چپ و داوود خان برای تخریب آن تلاش می‌کردند و بلخی، ظاهر شاه را به ادامه اصلاحات تشویق و حمایت می‌کرد. در نزاع اصلاحات و دیکتاتوری، بلخی در پهلوی اصلاحات ایستاده بود.

2. حل مشکلات مردم هزاره؛ مردمی که دست‌شان از زمین و آسمان کوتاه بود و هیچ‌جایگاهی در دولت نداشتند و مدیران، وزرا و والیان به ‌آن‌ها به چشم بیگانگان و طردشدگان نگاه می‌کردند. مردمی که برای کار کوچکی در دولت، سال‌ها سرگردان می‌شدند و داروندار خود را می‌باختند. بلخی با نفوذ خود در دولت، مشکلات آن‌ها را حل می‌کرد

3. بلخی با ورود به سیاست و قدرت، می‌خواست مردم هزاره و شیعه را که به انزوا رانده و دست‌شان از همه‌چیز و همه‌جا کوتاه شده بود، با قدرت و حکومت آشتی داده به انزوا، ترس و تجرید آنان پایان دهد.

2-2- جنبش؛ امّا با قلم!

سخنان نرم و موضع‌گیری‌های انعطاف‌پذیر بلخی در برابر حکومت پس از زندان دلیل دیگری است بر این‌که بلخی شیوة مبارزة اصلاح‌طلبانه را در پیش گرفته بود. او هم‌چنان جنبش سیاسی و اجتماعی را دنبال می‌کرد؛ امّا این‌بار جنبشی با قلم، زبان و منطق؛ نه جنبشی با سلاح و اقدام نظامی.

بلخی در چهار سال پس از زندان، سخنرانی‌های زیادی در افغانستان و ایران و عراق ایراد کرد. در این سخنرانی‌ها بدون آن‌که سخنی تندی بر ضد شاه و حکومت او؛ مانند زمان زندان و پیش از آن بر زبان آورده باشد، به نقد اصلاح‌طلبانه حکومت پرداخته است.

مجموعة سخنان معطوف به قدرت و حکومت بلخی پس از زندان انتقادی، اصلاحی و تشویقی است. وی در سخنرانی مدرسه عباسقلی خان می‌گوید: «امروز روزی جنبش است؛ روزی شرکت و فریاد است؛ روزی آرام‌نشستن نیست، روزی غنودن نیست و …»

در ادامه مشخص می‌کند که منظورش چه نوع فریاد و جنبش است: «امروز روزی است که با قلم باید کار کرد، با پیک زبان باید کار کرد؛ روز مناظره، روز استدلال، روز فلسفه و منطق است … امروز روزی جنبش و حرکت است؛ لیکن جنبش متین، جنبش علم و فرهنگ؛ نه جنبش انارشیستی.» (حسینی، سید محمد، منبر آزادی (1397): ص293).

علامه بلخی، برخلاف پیش از زندان که با لحن تند، مستقیم بر ستم و تبعیض ظاهر شاه و سلطنت می‌تاخت، پس از زندان، وحدت، عدالت اجتماعی، فراگیری سواد و دانش، کار و تلاش، شهر‌نشینی، تحول، تکامل و … بیش‌ترین بسامد سخنرانی‌هایش را تشکیل می‌دهد. محور همة فعالیت‌های عملی، فرهنگی و تبلیغی بلخی پس از زندان آگاهی و بیداری مردم است؛ زیرا قیام نظامی او به خاطر همراهی‌نکردن مردم ناکام شده بود. شکست قیام، بلخی را به این نتیجه رسانده بود که تنها با آگاهی و بیداری مردم می‌توان به پیروزی و به آزادی و عدالت اجتماعی و حکومت جمهوری رسید.

چرایی اصلاح‌طلبی

اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که چرا بلخی از انقلابی‌گری به اصلاح‌طلبی رسید. کدام عوامل باعث شد که بلخی مبارزه تند و انقلابی را رها کند و شیوه نرم و اصلاح‌طلبانه را در پیش بگیرد.

از رفتار و سخنان بلخی پس از زندان، آشکار می‌شود که در اهداف او ‌تغییری رخ نداده بود؛ اهداف او همان‌ها بود که در قیام نظامی درنظر داشت؛ امّا او شیوة مبارزة خود را تغییر داده بود. برای این تغییر، دلایل زیادی وجود داشت که مهم‌ترین‌ آن‌ها را به اختصار بیان می‌کنم.

1. تحقق مطالبات

قانون اساسی جدید، بلخی و دیگر زندانیان سیاسی را آزاد و زمینة فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و مذهبی را فراهم کرده بود. برخی از اصول قانون اساسی، بر عدالت و عدم تبعیض در میان شهروندان تأکید می‌کرد.

کسانی‌که با تاریخ معاصر افغانستان آشنایی دارند، می‌دانند که در پرتو قانون اساسی در دهة چهل، تا چه‌اندازه میدان برای فعالیت‌ گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی باز شده و آزادی و شورونشاط به وجود آمده بود؛ چیزی که پیش‌تر تصوّرش هم ممکن نبود.

«قانون اساسی، هرچند مانند قانون اساسی کشورهای پیشرفته با سابقة دموکراسی نبود؛ امّا نسبت به قانون اساسی کشورهای همسایه و منطقه یک گام بزرگ به سوی دموکراسی بود.» (فرهنگ، محمدصدّیق، افغانستان در پنج قرن اخیر (1371) : ج 1، ص 727).

بلخی، قانون اساسی و آزادی‌های مدنی و اجتماعی جدید را دستاورد مبارزات خود و دیگر مبارزان می‌دانست و از آن‌ها دفاع می‌کرد. وی می‌گوید: «در افغانستان آواز عاجزانة ما اثر کرد و توانستیم قانون اساسی و پارلمانی را روی‌کار بیاوریم. این در اثر مجادله‌ای بود که شاه افغانستان هم‌عنانی و هم‌نوایی کرده با توشیح قانون اساسی ما را از زندان نجات داد و قانون را در دست‌رس ما گذاشت. امروز همه از قانون بهر‌ه‌ور‌اند؛ همه از آزادی، حق سیاسی، مذهبی، اقتصادی و فرهنگی خود بهرة مساویانه دارند.» (حسینی، سید محمد، منبر آزادی (1397): ص 297).

محمدظاهر شاه نیز در دیدار با بلخی و یارانش گفته بود قانون اساسی را در پاسخ به مبارزات شما درست کرده‌ایم.

حتّی فعالان سیاسی نیز همین نظر را داشتند. استاد خلیل‌الله خلیلی به بلخی گفته بود: «آزادی و دموکراسی موجود، نتیجة زندان شما و من و دیگران است. اگر ما و شما زندان نمی‌رفتیم، فرزندان ما حالا این آزادی را نداشتند.» (شجاعی، سید اسحاق، کارنامه سیاسی و اجتماعی علامه بلخی (1400): ص 222، 265).

2. تأمّل و تجربه

بلخی در قیام نظامی ناکام شده بود؛ او و یارانش، 15 سال جوانی خود را در زندان از دست داده بودند. در این‌ سال‌ها بلخی فرصت داشت تا بیندیشد، ناکامی‌ها و اشتباهات خود را بررسی و برای مبارزات آینده برنامه‌ریزی کند.

نوع مبارزة سیاسی را وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه و حاکمیت تعیین می‌کند. انقلابی‌گری و اصلاح‌طلبی دو روش هستند و نه دو هدف. در دهة بیست، استبداد خشن سیاسی و امنیتی همة راه‌های مبارزه را بسته بود و بلخی چاره‌ای نداشت جز این‌که دست به سلاح ببرد و با حاکمیت خشن به شیوة خودش مبارزه کند؛ امّا در دهة چهل فضا برای مبارزات سیاسی و فرهنگی اصلاح‌طلبانه باز شده بود و دیگر جایی برای مبارزه خشن باقی نمانده بود.

«بلخی در جوانی می‌پنداشت با کشتن چندتن از سران حکومت و تغییر نام سلطنت به جمهوری آزادی، وحدت ملی و عدالت اجتماعی به دست می‌آید؛ امّا شکست در قیام نظامی او را به این نتیجه رساند که ریشه‌های استبداد از جهل، فقر، خرافه‌پرستی، ترس، اختلاف و قوم‌گرایی آب می‌خورد. تا این بیماری‌ها در سطح ملی درمان نشود، با تغییر سران حکومت و نام آن، اتّفاقی رخ نمی‌دهد.» (شجاعی، سید اسحاق، کارنامه سیاسی و اجتماعی بلخی (1400): ص 287 ).

3. تغییر بنیادی و نگاه ژرف

با بررسی سخنرانی‌های بلخی در سال‌هایی پس از زندان، به این نتیجه می‌رسیم که او دیگر برای تغییرات آنی و سطحی برنامه‌ای نداشت؛ بلکه مبارزه خود را با نگاه بلند و برنامه‌های درازمدّت ادامه می‌داد؛ فرایندی که در نهایت به آگاهی و بیداری مردم می‌رسید و جامعه را به تمام معنی زیرورو می‌کرد.

«بلخی از ناکامی خود آموخته بود که وقتی مردم به بلوغ سیاسی نرسیده‌اند، مبارزة انقلابی، هزینه‌های کلانی دارد؛ خشونت و خون‌ریزی و احتمال شورش‌ها و حتّی جنگ‌های مذهبی و قومی داخلی، هزینه‌های پیروزی را با هزینه‌های شکست برابر می‌کند.» (همان: ص 190).

هدف نهایی بلخی از مبارزه در دورة اصلاح‌طلبی آگاهی و بیداری مردم بود. برای رسیدن به این هدف، او چندین برنامة بنیادین را طراحی کرده بود؛ از جمله:

1-3- سواد و آگاهی عمومی؛ وی در سفرهای خود به ولایات مختلف و دیدارهای مردمی، مردم را به فراگیری سواد و دانش توصیة اکید می‌کرد. به مردمی که می‌ترسیدند فرزندان‌شان در مدرسه کافر شوند می‌گفت: «کافر باسواد بهتر از مؤمن جاهل است.»

او سواد را عامل مهم دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی می‌دانست و بر این باور بود که تغییرات اساسی تنها از مسیر سواد و آگاهی عبور می‌کند و تنها مردم باسواد قدر آزادی و عدالت را می‌دانند.

دکتر کریم پاکزاد، استاد سابق دانشگاه کابل می‌نویسد: «علامه بلخی تنها قهرمان من است؛ زیرا به تشویق او مرا در مکتب سیاه کردند. هرباری که او را می‌دیدم انگار خودم را چند سال بزرگ‌تر احساس می‌کردم. من از بلخی آزادی فکر را آموختم. بلخی 70 سال قبل دختران را به مکتب‌رفتن تشویق می‌کرد؛ از جمله خواهر مرا.» (همان: 302).

2-3- شهرنشینی؛ تشویق مردم به ترک روستاها و رفتن به شهرها از دیگر برنامه‌های بلندمدّت بلخی بود. شهری‌شدن یک روستایی، خود تحوّلی بود که می‌توانست پیامدهایی مثبت زیادی داشته باشد. تحول و مبارزه در بستر شهرها رخ می‌داد و نه در روستاها.

«بلخی بارها به هزاره‌ها می‌گفت: سرنوشت شما در کابل تعیین می‌شود؛ از کوهستان‌ها به کابل بیایید تا فرزندان‌تان باسواد شوند.» (همان: ص 302).

3-3- مبارزة نمادین؛ یکی دیگر از ابزارهای بلخی برای آگاهی و بیداری مردم حفظ نشانه‌های زندان خودش بود؛ وی چندین سال موی سر و ریش خود را بدون اصلاح رها کرده بود و با همان وضعیت به ولایات مختلف سفر می‌کرد. مردمی دوردست که از مبارزات و زندان او خبر نداشتند، با تعجب از سرووضع او می‌پرسیدند. بلخی مبازرات و زندان خود را شرح می‌داد و بدین‌گونه آگاهی و بیداری را در نقاط دوردست منتشر می‌کرد. او به مردمی که به ریش و موی سر بلند او خیره مانده بودندگفت: «من از کابل برای شما سوغاتی نیاورده‌ام جز این موی سر و ریشی که حالت زندانم را نشان می‌دهد. هفت سال موی سر و ریشم اصلاح نشده بود؛ سه سال کوته‌قفلی بودم و جز برای گرفتن‌وضو بیرون را نمی‌دیدم.» (همان: ص 304).‌

نتیجه

مبارزات بلخی دو مرحله مشخص دارد؛ در زندان و پیش از زندان او انقلابی است و قصد دارد با مبارزه نظامی و خشن، حکومت را سرنگون و حکومت جمهوی ایجاد کند؛ امّا بلخی در این مبارزه به دلایل زیادی ناکام می‌شود. تجربة این شکست؛ به خصوص تغییر وضعیت سیاسی و اجتماعی در دهه چهل و عملی‌شدن برخی از مطالبات مردم، وی را از انقلابی‌گری به اصلاح‌طلبی عبور می‌دهد.

بلخی در دورة دوم، سیاست‌مداری است با تجربه‌ که به بلوغ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رسیده است. وی در یک تعامل سازنده با حکومت، خواسته‌های مردم را از درون قدرت پی می‌گیرد و از آن‌طرف، برنامه اصلی خود را که آگاه و بیدارکردن مردم است با جدّیت تعقیب می‌کند.

۶

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here