اگر بخواهیم تاریخ افغانستان را ورق بزنیم، در هر صفحهای که رنگ جهاد، قلم، فرهنگ، یا معنویت دارد، نامی از سادات به چشم میخورد. سادات یک گروه قومی صرف نیستند؛ آنها حاملان یک پیوست معنویاند که ریشه در تاریخ پیامبر اکرم (ص) دارد و شاخههایش در دل کوههای افغانستان، میان مردم آن، در خاک و خون این وطن جاری شده است.
بعضی میپرسند: «سادات کجا هستند؟»
پاسخ ساده است: سادات همهجا هستند، اما فریاد نمیزنند. در صف اول جهاد بودند، اما مدعی نشدند. در میان نخبگان علمی، فرهنگی، و دینی درخشیدند، ولی نامشان را به رخ نکشیدند. این یک خصلت تاریخی سادات است: خدمت بیادعا، حضور بیهیاهو، ریشهداری بیخودنمایی.
بزرگان زیادی از این قوم برخاستهاند که نام افغانستان را در سطح منطقه و جهان بلند کردهاند، اما حقیقت این است که ما تاکنون حتی نتوانستهایم فهرست کوتاهی از این چهرهها را جمعآوری کنیم. تاریخنگاری ما بیشتر سیاسی بوده تا مردمی. به همین دلیل بسیاری از افتخارات سادات میان صفحات خاکگرفته تاریخ باقی مانده است.
آیا شما از این بزرگان شنیدهاید؟
سید جمالالدین افغان – مصلح بزرگ شرق
سید اسماعیل بلخی – شاعر عدالت و روشنگری
سید عبدالمجید کلکانی – از چهرههای مبارز تاریخ معاصر
میر غلاممحمد غبار – تاریخنویس برجسته و متفکر
ناصر خسرو بلخی – فیلسوف و شاعر سترگ
سید قاسم رشتیا – اندیشمند، وزیر و مصلح فرهنگی
میر صدیق فرهنگ – تاریخنگار و متفکر ملی
دکتر سید موسی صمیمی – عالم و اقتصاددان معاصر افغانستان
پوهان پروفسور میرحسینشاه– ستارهای در آسمان علم افغانستان
علامه شهید واعظ؛ اسوهی تقوا، علم، جهاد و سیاست
دوکتور سید الف شاه غضنفر پدر طبابت افغانستان
داکتر سید امیر شاه حسنیار
میر مسجدی خان از مجاهدین و مبارزین معروف افغانستان وازنخستین کسانی است که در جنگ اول افغان و انگلیس پرچم جهاد را در شمال کابل بر افراشت
سيد بهاوالدين مجروح شخصیت علمی، سياسی، فلسفی و ادبی افغانستان
سید عبدالوهاب بلخی – از پایهگذاران ادبیات عرفانی در خراسان بزرگ
و دهها شخصیت دیگر که نامشان گره خورده با رشد فکری، سیاسی، فرهنگی و معنوی افغانستان است.
بله، درست است که سادات بهعنوان سومین قوم بزرگ افغانستان شناخته میشوند، نه تنها بهخاطر گستره حضورشان در سراسر کشور، بلکه بهخاطر تأثیر عمیقشان در شکلدهی هویت فرهنگی، دینی و فکری افغانستان.
ممکن است خانههای سادات در یک منطقه انگشتشمار باشد، اما نقششان در تاریخ افغانستان، بیشمار است.
قومیت را نه فقط با مترِ آمار خانهها، بلکه با اثرگذاری در روح و تاریخ یک ملت باید سنجید.

سادات در ولایات مختلف مانند کابل، بلخ، هرات، بامیان، میدان وردک، سمنگان، تخار، قندهار، بدخشان، فاریاب، غزنی، غور، ننگرهار، پروان، بغلان، و حتی در ولایتهای جنوبشرق چون پکتیا، لوگر و خوست حضور گسترده و تاریخی دارند. بر اساس برآوردهای میدانی و منابع معتبر تاریخی، جمعیت سادات در سراسر افغانستان بهگونهای پیوسته اما گسترده پخش شده که آنها را به سومین قوم پرنفوس کشور بدل کرده است.

آیا میشود افغانستان را بدون سید جمالالدین افغان، آن معمار بیداری شرق، یا بدون سید اسماعیل بلخی، نماد عدالت و مبارزه، تصور کرد؟
بدون میر غلاممحمد غبار، تاریخنگار و روشنگر ملی؟
بدون ناصر خسرو بلخی، فیلسوف و شاعر سترگ؟
یا بدون سید عبدالمجید کلکانی، آن مبارز بیادعای آزادی؟
یا سید قاسم رشتیا، میر صدیق فرهنگ، و دهها شخصیت دیگر که هر کدام چراغی بر تاریکی جهل و استبداد بودند؟
اینها فقط چند ناماند از هزاران سادات عالم، معلم، شاعر، نویسنده، فقیه و مبارز که بذر آگاهی را در دل این سرزمین پاشیدند.

سادات فقط یک قوم نیستند؛ حافظه زندهی افغانستاناند.
نه با فریاد، بلکه با قلم، نه با شعار، بلکه با خدمت.
و اگر ما امروز از سادات مینویسیم، برای فخرفروشی نیست، برای بازگرداندن عدالت تاریخی است.
سکوت در برابر تحریف، نوعی خیانت است، و ما از نسل کسانی هستیم که سکوت نکردند.
و بیتردید، اگر بنا باشد این خدمتها و نامها به درستی ثبت شود، تنها یک مقاله یا پست کافی نیست؛ باید کتابها نوشته شود، زیرا تاریخ را نمیتوان در چند سطر خلاصه کرد.
سید حسن موسوی