کانون نسل نو سادات افغانستان با انتشار متنی انتقادی، خواستار تشکیل یک مجمع مستقل، اصیل و مردمی از میان نخبگان و چهرههای مستقل این قوم شد. این بیانیه با عنوان «مجامعی بیمردم، بزرگان بیمیدان» منتشر شده و به حذف ساختاری سادات از فرآیندهای سیاسی و ملی در سالهای اخیر پرداخته است.
در این بیانیه آمده است که با وجود تشکیل دهها شورا، جبهه و مجمع به نام مردم، در هیچیک از آنها نشانی از مشارکت عادلانه و واقعی سادات به چشم نمیخورد. کانون نسل نو سادات با انتقاد از رویکردهای حذفی و نمایشی نسبت به این قوم، تاکید کرده است که سادات نیازی به سهمخواهی ندارند، بلکه آنان صاحبحقاند.
نویسندگان این متن، سکوت یا انفعال برخی از چهرههای سنتی و موسوم به «بزرگان» سادات را مورد انتقاد قرار داده و تصریح کردهاند که اگر این افراد توانایی نمایندگی ندارند، لااقل باید مانع حضور نسل نو نشوند.
در بخش پایانی این بیانیه، بهصراحت از نخبگان دغدغهمند، مستقل و غیر وابستهی سادات دعوت شده است تا با کنار گذاشتن نگاههای انفعالی یا وابسته، برای تشکیل یک مجمع مستقل و اثرگذار اقدام کنند. این نهاد، به گفتهی کانون نسل نو، باید صدای واقعی این قوم ریشهدار را به سطح تصمیمسازی بازگرداند.
متن کامل کانون نسل نو سادات افغانستان
مجامعی بیمردم، بزرگان بیمیدان
در سالهای اخیر، دهها جبهه، شورا و مجمع با عنوانهای مختلف و به نام مردم تشکیل شدهاند؛ اما در هیچیک از آنها نشانی از مشارکت واقعی و عادلانه اقوام و اقشار گوناگون نبوده است. این نهادها اغلب چیزی جز پروژههایی برای بازتولید انحصار سیاسی نبودهاند، نه سازوکاری برای نجات ملی.
در این میان، سادات افغانستان—قومی با پیشینهای روشن و ظرفیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی فراوان—یا بهکلی نادیده گرفته شدهاند یا تنها در نقشهای تزئینی و بیاثر جای گرفتهاند. این حذف، تصادفی نیست؛ بلکه بخشی از پروژهای عمیق برای به حاشیهبردن یکی از اقوام ریشهدار و مؤثر این سرزمین است.
بزرگان یا توجیهگران؟
سؤال تلخ اما ضروری این است: بزرگان سادات کجا هستند؟ واقعیت این است که میدان تقریباً خالیست. بسیاری از کسانی که روزگاری «بزرگان» این قوم خوانده میشدند، یا در سکوتاند، یا سرگرم توجیهگری و مصلحتطلبی، یا اسیر سیاستگذاری قدرتهای منطقهای. نه در تعامل با طالبان به جایی رسیدند، نه در صفوف اپوزیسیون صدای مؤثری بودند. نه تعامل مؤثر دارند، نه تقابل حسابشده. این یک هشدار روشن است: اگر نمیتوانید نمایندگی کنید، لااقل مانع راه دیگران نشوید.
سادات نیاز به سهمخواهی ندارند؛ آنان صاحبحقاند. حذف هدفمند آنان از ساختارهای سیاسی و ملی، در حالی که دیگر اقوام با حداقل تعامل یا تقابل جایی در این صحنهها یافتهاند، یک خطای راهبردی و آسیبزا است. حضور نمادین و حاشیهای سادات در برخی زیرمجموعههای بیاثر، نه تنها بیفایده، بلکه توهین به این قوم است.
حداقل انتظار این است که یک چهرهی واقعی، مؤثر و اصیل از سادات، همانند دیگر اقوام، در سطح تصمیمسازی حضور داشته باشد—نه بهعنوان دکور یا تعارف سیاسی، بلکه بهعنوان شریک مشروع در سرنوشت کشور. کوچکنمایی یک قوم بزرگ، تنها بهضرر کل افغانستان خواهد بود.
تجربه بهروشنی نشان داده که نجات افغانستان از مسیر انحصار، تبعیض، و چهرههای تکراری نمیگذرد. آنچه امروز به آن نیاز داریم، ساختارهایی نو با چهرههایی تازه، ارادههایی مستقل و رویکردهایی شفاف است—جایی که نه فقط نام اقوام، بلکه صدای حقیقی و خواست جمعی آنان شنیده شود.
شاید زمان آن فرا رسیده که نخبگان صادق، مستقل و دغدغهمند سادات، در کنار یکدیگر، یک مجمع مستقل و مؤثر تشکیل دهند؛ نهادی برخاسته از مردم، نه وابسته به ساختارهای پوسیدهی قدرت—تا صدای واقعی این قوم را به صحنهی تصمیمسازی ملی بازگردانند.