کتاب مهاجرت؛ درسها و اندرزها صفحه ۱۳۸ تا ۱۴۴/ نویسنده: سید جعفر عادلی حسینی
در این بخش، از میان دهها نمونه، به یاد و نام یکی از قربانیان خاموش و ترکتبار افغانستان اشاره میکنم: «نجمالدین مصلح؛ قربانی جنایت خاموش، صدای دادخواهی و شهید همبستگی». او که بهعنوان سفیر صلح و در رأس شورای حل منازعات فعالیت میکرد، در یک جنایت هدفمندانه، مظلومانه قربانی شد.
نجمالدین مصلح تنها یکی از صدها انسان ارزشمندی بود که با انگیزه اصلاحگری و در مسیر گفتوگو و همبستگی، بیرحمانه سر به نیست شدند و نامشان در گرد و غبار فراموشی گم شد. او نماد وجدان بیدار و پیامی برای صلح و عدالت بود.
با یادآوری این فاجعه، پیشنهادم آن است که دادخواهی برای اینگونه قربانیان خاموش، به عنوان یک اولویت اخلاقی و تاریخی از سوی وجدانهای بیدار دنبال شود. شرح این جنایت و زمینههای آن در ادامه خواهد آمد؛ قضاوت را به دست خوانندگان حقیقتجو و آزاداندیش میسپارم، به امید دادخواهی، تحقق صلح پایدار و محاکمه آمران و عاملان این جنایتها.
شهید نجمالدین مصلح، چهرهای تحصیلکرده با مدرک ماستری در رشتهی ادارهی عامه(Public Administration) بود. پس از فراغت از دارالمعلمین کابل، وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه کابل در رشتهی تازهتأسیس ادبیات انگلیسی شد. مدتی پس از فراغت، بهعنوان مدیر ارتباطات خارجی دانشگاه کابل مشغول به کار شد و سپس به وزارت داخله منتقل شد و در ریاست تفتیش آن وزارت فعالیت کرد. او تجربهای طولانی در مقامهای مختلف حکومتهای محلی داشت؛ از جمله حاکم نواحی نهرین و برکه (بغلان)، قلعهی زال (کندز)، چاهآب (تخار)، جغتو (غزنی) و تاشقرغان (سمنگان). در آخرین دورهی حکومت شاهی، بهعنوان مدیر اداری ولایت غزنی ایفای وظیفه میکرد.
او سپس برای ادامه تحصیل به هند رفت و در دانشگاه حیدرآباد، تحصیلاتش را در رشتهی ادارهی عامه تا مقطع ماستری ادامه داد. پس از بازگشت به افغانستان، در دوران ریاستجمهوری محمد داوود خان، بهعنوان والی ولایت نیمروز منصوب شد. پس از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی و بهقدرترسیدن حزب دموکراتیک خلق، نجمالدین مصلح از نیمروز به کابل فراخوانده و تحت حصر خانگی قرار گرفت. با کمک دوستانش، از این وضعیت رهایی یافت و به فعالیت اقتصادی در وزارت تجارت بازگشت. او بهعنوان رئیس شرکت صادرات کشمش و سپس رئیس اتاقهای تجارت ایفای نقش کرد.
پس از سقوط حکومت دکتر نجیبالله و تشکیل دولت اسلامی افغانستان، به پیشنهاد برهانالدین ربانی که با او دوستی و شناخت قبلی داشت، بهعنوان رئیس ادارهی امور ریاستجمهوری منصوب شد و همزمان ریاست شورای حل منازعات ملی را نیز بر عهده داشت. نقش او در میانجیگری میان گروههای درگیر و تلاش برای ایجاد تفاهم، بسیار مهم و مؤثر بود. وی همچنین در برقراری ارتباط میان دولت اسلامی و کشورهای آسیای مرکزی (از جمله اوزبیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان) مأموریتهایی را بهعنوان سفیر صلح و حسننیت انجام داد.
در یکی از حساسترین مراحل جنگهای داخلی، نجمالدین مصلح در شامگاه دهم جدی ۱۳۷۲ خورشیدی در کابل، در حال دیدار با جنرالان ناراضی و وابسته به جنبش ملی و نمایندگان حزب اسلامی و حزب وحدت، توسط افراد وابسته به شورای هماهنگی گروگان گرفته شد. علیرغم عرف و قوانین بینالمللی که سفیران صلح را مصون از هرگونه تعرض میدانند، او بازداشت و سپس به حزب وحدت اسلامی افغانستان تحویل داده شد.
پس از دستگیری، خانهاش مورد تفتیش نظامیان قرار گرفت و اموال خانوادهاش به غارت رفت. او ابتدا به حوزه سوم امنیتی و سپس به زندان مخوف «کوتی گانی» در غرب کابل منتقل شد. در این مدت، مورد شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. حزب وحدت در برابر آزادی او مبلغ پنج میلیون دلار درخواست کرد. دکتر قمرالدین مصلح،(1) برادر او، توانست یک میلیون دلار تهیه کند، اما این مبلغ مورد قبول واقع نشد. سرانجام، در شب ۲۰ حوت ۱۳۷۳ خورشیدی، تنها ۲۴ ساعت پیش از اسارت عبدالعلی مزاری، نجمالدین مصلح همراه با چند زندانی دیگر، در منطقهی کارته چهار کابل تیرباران شد.
امامعلی ترکمنی، مشهور به «محمد کرگ» و ملقب به «شهید زنده»، تنها بازمانده آن فاجعه دردناک است. او که اصالتاً هزاره و اکنون در کشور هالند زندگی میکند، گزارشی تکاندهنده از تیرباران زندانیان در «کوتی گانی» ارائه کرده است.
بهگفته وی، شب ۲۰ حوت، حوالی ساعت ۹ شب، هشت زندانی که دست و پایشان با ولچک بسته شده بود، از زندان «کوتی گانی» واقع در کوچه «میرسیدعلی یخسوز» در برچی، با یک موتر روسی به اقامتگاه عبدالعلی مزاری در کارته سه انتقال یافتند. در همانجا، حکم غیابی اعدامشان صادر شد. سپس آنان به ساختمانی مخروبه در کارته چهار منتقل و تیرباران شدند. تنها امامعلی ترکمنی، به شکلی معجزهآسا، از مرگ نجات یافت.
در میان این افراد، نجمالدین مصلح – یکی از چهرههای برجسته ملی – نیز حضور داشت. او ترکتبار و اهل ولسوالی خاش ولایت بدخشان بود؛ رئیس اداره امور دولت اسلامی افغانستان و از یاران نزدیک برهانالدین ربانی. وی بهمنظور گفتوگو برای توقف جنگ، در مکرویان با جنرالان جنبش ملی دیدار داشت. در ۱۰ جدی ۱۳۷۱، پس از هماهنگی با قومندانان حزب اسلامی و حزب وحدت و همکاری چند جنرال جنبش، از جمله جنرال فوزی و جنرال روزی، به غرب کابل انتقال یافته و به گروگان گرفته شد. نهایتاً، در ۲۰ دلو ۱۳۷۳، در کارته چهار، تیرباران گردید.
۲۴ ساعت پس از این رویداد، شامگاه ۲۱ حوت ۱۳۷۳، عبدالعلی مزاری با لباس مبدل از مسیر چهارآسیاب حرکت کرد؛ اما پیش از رسیدن به پل گلباغ، در منطقه ریشخور، توسط قومندان دینمحمد چهلستونی از حزب اسلامی شناسایی و بازداشت و سپس به قرارگاه ملا بورجان منتقل شد.
براتعلی جعفری، مشهور به «شیر کاراته»، از هزارههای بهسود و یکی از زندانیان کوتی گانی، چنین روایت میکند: «شکنجههایی که در کوتی گانی دیدم، بسیار وحشیانهتر از آن چیزی بود که در زندان پلچرخی تجربه کرده بودم.»
وی در خصوص وضعیت نجمالدین مصلح میگوید: «مصلح بهگونهای وحشیانه شکنجه میشد؛ لجام بر دهانش میزدند، بر پشتش سوار میشدند و زمانی که از شدت درد توان راهرفتن نداشت، از بیضهاش گرفته، با چوب تیز به نشیمنگاهش میکوبیدند.»
برای آزادی مصلح، مبلغ پنج میلیون دلار درخواست شده بود. برادرش، دکتر قمرالدین مصلح – پزشک متخصص مقیم آلمان – تنها توانست یک میلیون دلار فراهم کند. اما حاجی محراب بهسودی، که بهعنوان واسطه معرفی شده بود، این مبلغ را نپذیرفت و گفت: «اگر این پول را بگیرم، مزاری مرا گردن خواهد زد. ما پنج میلیون خواستهایم و تو با یک میلیون آمدهای؟»
در ادامه، جنرال خداداد هزاره و ایلاقی (از بستگان مزاری)، همراه با حسین مبلغ (فرزند شهید اسماعیل مبلغ) و دکتر معصومی، چندین بار با دکتر قمرالدین مصلح در آلمان دیدار کردند. جنرال خداداد و ایلاقی وعدههای فریبنده دادند؛ اما سرانجام، نجمالدین مصلح – پیش از فرار مزاری – همراه با هفت تن دیگر به دستور او تیرباران شد.
مصلح، شخصیتی صلحطلب و رئیس شورای حل منازعات بود. نه نظامی بود و نه تصمیمگیرنده جنگ. هرگز در میدان نبرد حضور نداشت؛ دغدغهاش فقط آشتی و نجات جان غیرنظامیان کابل بود. جرمش، تلاش برای صلح بود؛ و به همین دلیل، قربانی شد.
او که خود را همسرنوشت با هزارهها و اقلیتهای محروم میدانست، در نهایت، بهدست همانان – به جرم خیرخواهی – تیرباران گردید.
این رویداد، نمونهای از برخورد خشونتبار حزب وحدت با اسراست. عبدالعلی مزاری، با حذف فیزیکی نخبگان اقوام مختلف – حتی از میان هزارهها – مشروعیت سیاسی و اجتماعی حزب وحدت را تضعیف کرد و آن را به نهادی برای تسویهحسابهای نظامی و معاملات سیاسی بدل ساخت.
جعفر عطایی در فیسبوک خود مینویسد: «حزب وحدت، بسیاری از خائنین فاجعه افشار را از مناطق دولت دستگیر و به غرب کابل منتقل کرده بود. نجمالدین مصلح، رئیس دفتر ربانی، نیز توسط نیروهای اپراتیفی حزب وحدت از منطقه دولت ربوده شد. در این روند، هزارههای سنی و برخی فرقههای اسماعیلی نیز دخیل بودند…»
او همچنین تأکید میکند که روایت دیدار صلحآمیز مصلح با جنبش و تحویل او به حزب وحدت، ساختهی دولت ربانی است؛ تا ماجرا به درگیری درونقومی ازبیکها تقلیل یابد.
مهمترین نکته، اعتراف به آدمربایی از سوی حزب وحدت است. آنان از یک چهره غیرنظامی، سیاسی و فعال اداری، پنج میلیون دلار باج خواستند؛ و چون فراهم نشد، او را سر به نیست کردند. مصلح نه نظامی بود، نه دشمن؛ تنها دغدغهاش نجات جان انسانها بود. قتل بیمحاکمه و بدون امکان دفاع او، لکه ننگی است که تا ابد بر جبین آن حزب باقی خواهد ماند. و چند ساعت بعد، قاتل او نیز بیرحمانه کشته شد.
جعفر عطایی، از تو سپاسگزاریم که با شهامت، لب به اعتراف گشودی و بخشی از حقیقت را برملا ساختی. اما انتظار میرود نام کسانی از نیروهای اپراتیفی حزب وحدت که در این جنایت دست داشتند نیز فاش شود. ملت، نامها را میخواهد.
امید است بازماندگان قربانیان، صدای عدالتخواهیشان را به نهادهای ملی و بینالمللی رسانده و کشورهای متمدن غربی، بهویژه دادگاه لاهه، به پرونده آنان رسیدگی کنند.
امید روزی فرارسد که دستکم، عاملان و آمران این جنایات در پیشگاه تاریخ محاکمه شوند و نامشان در فهرست سیاه عدالت ثبت گردد.
1) دکتر قمرالدین مصلح، پزشک و متخصص بازنشسته در رشته جراحی عمومی، بیش از ۵۵ سال است که در کشور آلمان اقامت دارد و نزدیک به نیم قرن از این مدت را در شهر دویسبورگ، واقع در ایالت نوردراین-وستفالن، سپری کرده است. او و برادر بزرگترش، شهید نجمالدین مصلح، اصالتاً اهل ولسوالی خاشاند؛ منطقهای که در گذشته بخشی از حکومت محلی جرم-گیلان در ولایت بدخشان بهشمار میرفت.
در شهر اِسن آلمان، بهصورت حضوری با دکتر قمرالدین مصلح گفتوگو کردم. او جزئیات تکاندهندهای از وقایع مرتبط با برادرش را بازگو کرد که بسیار تأثرانگیز بود. با هدف عبرتآموزی از چنین رخدادهایی، برخی شواهد و رایزنیهایی که در آن زمان در آلمان جریان داشت ـ و شماری از افراد دخیل در آن وقایع که هنوز در آلمان و برخی کشورهای اروپایی سکونت دارند ـ باید بهدقت بررسی شوند.
روایت غمانگیز زندگی و سرنوشت نجمالدین مصلح، مسئولیتی تاریخی را بر دوش نهادهای قضایی ملی و بینالمللی، رسانهها و نهادهای مدنی میگذارد تا برای دادخواهی، کشف حقیقت و ثبت این جنایت در حافظهی تاریخی، اقدام کنند.