بهسختی میتوان این مجموعه اقدامات را جدا از یک پروژه حسابشده دانست. زلمی خلیلزاد، از معماران اصلی بازگشت طالبان، اکنون در قالب مصاحبهها، تحلیلها و مقالات اطرافیانش، در تلاش برای بازتعریف چهره این گروه افراطی است. در این پروژه، طالبان به شکل «مدیران مقتدر سنتی» تصویر میشوند که صرفاً با فرهنگ غرب بیگانهاند، اما توان اداره کشور را دارند.
اظهارات شرل بنارد، همسر زلمی خلیلزاد ـ از چهرههای کلیدی در توافقنامه دوحه و فرآیند مذاکره با طالبان ـ موجی از واکنشها را برانگیخته است. او با انتشار مقالهای در وبسایت «نشنل اینترست»، ضمن تمجید از طالبان، نگرانی پناهجویان افغان را «بیاساس» خواند و وضعیت امنیتی و اجتماعی افغانستان تحت سلطه طالبان را «قابل قبول» توصیف کرد. این سخنان در تضاد کامل با گزارشهای مستند سازمانهای حقوق بشری، واقعیتهای میدانی و تجربیات مهاجران افغان است.
این تحلیل، چهار محور کلیدی را در یک روایت پیوسته بررسی میکند: تلاش برای نرمالسازی طالبان، تحریف وضعیت زنان، ادعای بهبود امنیت و بازگشت مهاجران، و نقش لابیگری اطرافیان خلیلزاد در شکلدهی این تصویر ساختگی.
سخنان شرل بنارد در نگاه اول ممکن است نظرات شخصی یک مسافر غربی به کابل تلقی شود، اما با بررسی دقیقتر درمییابیم که این اظهارات بخشی از یک جریان گستردهتر برای عادیسازی طالبان است. بنارد از «مدیریت اقتصادی» طالبان تمجید میکند، به «پیشرفتهای امنیتی» اشاره دارد، و حتی میگوید کشورهای غربی باید روابط خود را با این گروه بازسازی کنند.
این سخنان بیارتباط با نقش همسرش، زلمی خلیلزاد، در شکلگیری توافق دوحه و بازگرداندن طالبان به ساختار قدرت نیست. به نظر میرسد که اکنون برخی محافل، بهویژه در غرب، به دنبال توجیه مشروعیت سیاسی طالبان هستند؛ از یکسو برای رهایی از فشار پناهجویان، و از سوی دیگر برای استفاده از افغانستان به عنوان یک شریک منطقهای «قابل کنترل» در رقابتهای ژئوپلیتیکی.
یکی از شوکهکنندهترین بخشهای مقاله بنارد، تصویر خوشبینانهای است که از وضعیت زنان افغان ارائه میدهد. او مینویسد: «من زنانی را دیدم که عطر میفروختند، در رستورانها کار میکردند و در بازارها دستدوزی میفروختند.» اما پرسش اساسی این است: آیا دیدن چند زن در فضاهای محدود، میتواند سرکوب سیستماتیک نیمی از جمعیت را انکار کند؟
بر اساس گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل، افغانستان امروز درگیر آپارتاید جنسیتی است. زنان از تحصیل، کار، سفر، ورزش، و حتی حضور در فضاهای عمومی محروماند. در قندهار، طالبان زنان کارمند بخش صحت را وادار کردهاند که تنها با محرم مرد در محل کار حاضر شوند. مواردی از بازداشت زنان فعال، ضربوشتم دختران در خیابان، و محرومیت گسترده از خدمات درمانی دیده شده است.
اظهارات شرل بنارد، در بهترین حالت، چشمپوشی آگاهانه بر این فجایع است؛ و در بدترین حالت، بخشی از تلاش برای تحریف افکار عمومی غرب درباره وضعیت زنان افغان.
بنارد همچنین مدعی شده که افغانستان اکنون «امنترین دوران» خود را تجربه میکند و مهاجران افغان باید از بازگشت نترسند. اما این ادعا، برخلاف شواهد موجود است. پناهجویانی که از افغانستان به کشورهای همسایه یا اروپا گریختهاند، اکثراً افرادیاند که با حکومت پیشین همکاری داشتهاند، یا خبرنگار، فعال مدنی، زن کارمند، یا عضو اقلیتهای قومی و مذهبیاند.
در این فضا، «امنیت» صرفاً به معنای نبود حملات هوایی آمریکا یا انفجارهای روزانه نیست. وقتی آزادی بیان، آزادی اجتماعی، حق تحصیل و کار از مردم گرفته شده باشد، چه امنیتی باقی میماند؟ پناهجویانی که برگردند، نه تنها در معرض خطر بازداشت و آزار طالبان قرار میگیرند، بلکه با بحران شدید اقتصادی و گرسنگی هم مواجه خواهند شد. سازمان ملل میگوید حدود ۳.۱ میلیون افغان در آستانه قحطی قرار دارند.
بهسختی میتوان این مجموعه اقدامات را جدا از یک پروژه حسابشده دانست. زلمی خلیلزاد، از معماران اصلی بازگشت طالبان، اکنون در قالب مصاحبهها، تحلیلها و مقالات اطرافیانش، در تلاش برای بازتعریف چهره این گروه افراطی است. در این پروژه، طالبان به شکل «مدیران مقتدر سنتی» تصویر میشوند که صرفاً با فرهنگ غرب بیگانهاند، اما توان اداره کشور را دارند.
این بازسازی تصویر، در کنار فشار برخی کشورها برای بازگشایی سفارتها در کابل و آزادسازی داراییهای بلوکهشده افغانستان، به وضوح نشانههایی از لابیگری فعال برای بهرسمیتشناسی بینالمللی طالبان است.
واقعیت امروز افغانستان را باید نه از زبان یک تحلیلگر خارجی که در سفر دو هفتهای کابل چند فروشنده زن دیده، بلکه از زبان آن دختر هزارهای فهمید که از دانشگاه اخراج شده؛ از زبان آن پزشک زن قندهاری که دیگر بدون محرم اجازه کار ندارد؛ یا از زبان هزاران مهاجری که هنوز بین مرزهای ایران و پاکستان آوارهاند.
این متن باید نوری بیندازد بر این شکاف عمیق میان تصویرسازیهای هدفمند و واقعیت خاموش میدان. وظیفه ماست که در برابر پروژههایی که قصد دارند رنج مردم را در لفافه دیپلماسی بپوشانند، صدای حقیقت باشیم.