آيت الله سيد علي بهشتي، منادي وحدت
سید ضيا رضوي بهشتي
(به مناسبت فرا رسیدن ۱۳ میزان، بیست و ششمین سالیاد وفات معظم له)
بدون ترديد، آيت الله سيد علي بهشتي از اکابر علماي اماميهي اثني عشريه در تاريخ معاصر افغانستان، از بنيانگذاران انقلاب اسلامي و يکي از مردميترين رهبران جهادي کشور و معمار بناي اوّلين وحدت سراسري تشيع در هزارهجات و مؤسّس اوّلين حکومت موقّت اسلامي و جهادي در قلب حاکميت رژيم مارکسيستها در سال 1358 و ]نيز[ خيرخواهترين، دلسوزترين، مخلصترين، مستقلترين، مردميترين و مظلومترين شخصيتي بوده است که چه در مرحلهي جهاد و مبارزهٍي ملت افغانستان عليه روسها و چه در مرحلهي پيروزي مجاهدين و جنگهاي داخلي پس از آن، افغانستان مسلمان و بخصوص جامعه شيعيان اين کشور به خود ديده است.(1)
بهشتي بزرگ به عنوان عالمي عامل و مجاهدي خستگي ناپذير، با درک مسئوليت و رسالت خطير خويش در قبال ملت و ميهناش، زندگي خود را وقف سروسامان دادن به اوضاع اجتماعي، سياسي، ديني و مذهبي مردم نمود. يکي از شاخصههاي منحصر به فرد ايشان، که اين ويژگي را در هيچ يك از رهبران جهادي آن زمان نميتوان يافت، آن است که بهشتي بزرگ پس از تکميل تحصيلات خويش در نجف اشرف و بازگشت به وطن، که همراه بود با تحولات و دگرديسيهاي سياسي، در تمامي ناملايمات روزگار هيچگاه مردم و ملتاش را رها نکرد، و آنگونه که خود را شريك دردها و رنجهاي مردم ميدانست، شانه به شانه و همگام با مردم، رنجهاي دوران جهاد و مقاومت، و نيز ناملايمات و نامراديهاي جنگهاي داخلي را متحمل شد. بهشتي بزرگ هيچگاه و حتي براي لحظه و دمي، همانند بسياري از رهبران جهادي، که در هنگام شدت يافتن و اوج نابسامانيها مردم را با تمامي مشکلاتشان وانهاده و به خارج پناه ميآوردند، مردم و ملتاش را رها نکرد و در تمامي مصايب و مشکلات پناهگاه و اميد بخش آنان بود. نه تنها دوستداران و همسنگران بهشتي بزرگ به اين سخن واقفند، که بسياري ديگر نيز بر اين خصوصيت منحصر به فرد بهشتي بزرگ معترف بوده، اذعان ميدارند: «بزرگترين خصيصهاي که مرحوم بهشتي را از ديگر رهبران ممتاز و جدا ميسازد، اين است که او پس از راه انداختن انقلاب اسلامي و قيام عمومي اسلامي و ملّي ملّت مسلمان افغانستان همچنان در کنار مردم ماند تا در مصيبت و فشار، فقر و محروميت، خوشحالي و پيروزي مردم محروم شريک باشند».(2)
بهشتي بزرگ در تمامي رويکردها و عملکردهاي سياسي و اجتماعي خود مستقل بود، و اين بزرگترين ويژگي و برجستهترين شاخصه آيت الله سيد علي بهشتي(ره) است که از او چهرهاي مردمي ساخت. بهشتي بزرگ، «…حتي براي يک لحظه حاضر نشد پشت به مردمش کند و رو به خانه ديگران بياورد، در ورس تنها ماند و در خانهاش تنها نشست اما به دنبال دیگران نرفت…».(3) با بازخواني منصفانه تاريخ گذشته به وضوح ميتوان دريافت که آيت الله سيد علي بهشتي(ره) به هيچ سمت و سويي جز مردم وابسته نبود، ايشان چه در جهاد و مقاومت عليه روسهاي متجاوز و چه در مسايل اجتماعي و بحرانهاي سياسي داخلي، در تصميمگيريها و عملکردهايش مستقل بوده و بر مبناي مصالح مردم و منافع ملي تصميم ميگرفت. به عبارتي گوياتر «همه تلاشهاي سياسي-اجتماعي آيت الله بهشتي براساس سياست «نه شرقي نه غربي» استوار بود، او هرگز به دليل ظاهر زشتتر و خطرناکتر کمونيسم از مبارزه عليه سرمايهداري غرب غافل نشد».(4)
هر چند، بازخواني کارنامه علمي، سياسي و جهادي بهشتي بزرگ و نيز انديشهها، عملکردها و رويکردهاي ایشان، به عنوان مردمیترین رهبر جهادي، نیازمند تدوین کتابها و رسالههاي متعددي است، و درخور احساس مسئوليت اهل انديشه و قلم، اما از آنجا که «آب دريا را گر نتوان کشيد هم بقدر تشنگي بايد چشيد»، در اين جستار کوتاه به بررسي سه دوره از تاريخ زندگي معظم له خواهيم پرداخت:
الف) دوره قبل از انقلاب(جهاد)
1- تحصيل در نجف اشرف
مرحوم آيت الله بهشتي(ره) در سنين نوجواني به تحصيل علوم ديني آغاز نمود، ابتدا در نزد مرحوم والدش برخي از کتب مقدماتي را فرا گرفت و سپس در نزد بعضي از اعاظم منطقه مانند مرحوم شيخ ابراهيم عالمي و مرحوم شيخ محمد علي دايکندي و]نيز نزد[ عالم بزرگوار و عارف متقي، علامه «شيخ موسي کلاني يکه ولنگي» که بحق يکي از اجلّه علماي شيعه در صفحات مرکزي افغانستان محسوب ميگردد، سالها کسب فيض نموده، و در نزد او به مقام و منزلتي خاص نائل ميگردد به گونهاي که بسياري از درسهاي حاجي شيخ در مورد موضوعات مختلف به عهده آيت الله بهشتي(ره) سپرده ميشود و خود سطوح عاليه را براي بهشتي(ره) و عدهاي ديگر تدريس ميکرده است.(5) با اين توصيف که بهشتي بزرگ پس از سالها تحصيل، خود عالمي صاحب نام گرديده و کرسي تدريس وي در معظم کتابهاي درسي سطوح بوجه احسن و بيان شيوا برقرار بود، حوالي سال 1334 به مقصد تکميل مدارج علمي، راهي نجف اشرف ميگردد.
وي در آنجا به تکميل تحصيلاتش در سطوح عاليه پرداخت و نيز در حلقه درسهاي خارج فقه و اصول آیت الله حکیم و آیت الله سید محمود شاهرودي و آیت الله خويي در آمد و در این درسها حضور کیفی داشت. او در کنار فقه و اصول، دروس عالی حکمت و علم هیئت و تفسیر را نیز از اساتید بزرگ در نجف اشرف فرا گرفت.(6)
ديري نپاييد که کرسي تدريس بهشتي بزرگ در پاسخ به تقاضاي برخي از فضلا، در نجف اشرف داير گرديد. حجت السلام والمسلمين استاد شيخ محمد داد واعظ بندر در اين باب ميفرمایند:« ایشان(آیت الله بهشتی) در نجف اشرف، دو دوره حاشیه تدریس کردند، شاگردانش در حدود 80 نفر میرسید و بعداً با اصرار طلاب، در مسجد هندي رسائل را شروع کردند، از جمله شاگردانش بنده، محقق لعلي، شيخ ناظر سراب عالمي، شيخ سرور شهرستاني اميني، عرفاني شهرستاني، استاد شيخ ابراهيم خليل، استاد زکي ورسي، سيد حسين موسوي لعلي و امثالهم بود».(7) همچنين عالم جليلالقدر استاد رجبعلي محقق ورسي، نيز تصريح ميدارند که: «…آیت الله بهشتی(ره) درس حاشيه و منطق را شروع نمود در مسجدي که پهلوي مدرسه بزرگ سيد کاظم يزدي صاحب عروه بود، که مسجد مملو از محصلين ميشد و از بیان شیوا و رساي ایشان، محصلین خوشنود و بهرهمند میشدند. دوره اول را به پايان رساند و با تقاضاي محصلين بار دوم را هم شروع نمود و بعد از آن درس رسائل شيخ انصاري را شروع نمود در مسجد هندي که از جهت خوشبیانی و فشرده مطالب ایشان، محصلین زیاد بود و هکذا درس شرح لمعه ایشان…».(
آيت الله جواهري خراساني نيز در اين رابطه ميفرمایند: « در رابطه با پایه علمی وي ]آيت الله بهشتي[ بايد عرض کنم، که بنده در درس اصفار با سيد شرکت داشتم و برداشت من در خصوص توانايي علمي وي اين است که او شخصي است فاضل، و از نظر قدرت علمي علمايي که فعلاً در افغانستان مطرح است به پايه او نميرسند و سید از همه اینها فاضل است، امّا اینکه سید چرا آن طوريکه حقش بود مطرح نشده و تبلیغ از او نمیشود عوامل دیگري است که خود بحث جداگانهاي خواهد بود».(9)
به همين منوال، فرآيند تحصيل و تدريس آيت الله سيد علي بهشتي تا سال 1341 در نجف اشرف استمرار يافت، و از آنجا که بهشتي بزرگ خود عالمي عامل بود، در همين سال بنابه درخواست و تقاضاي جمعي از مؤمنين و صلاحدید مراجع تقلید و اجازات و اختیارات معتبر آنها، و در راستاي تحقق «ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم حيذرون»(10) پس از سالها «هجرت علمي و تفقه در دين»، «رجعت» را برگزيد، و براي انجام رسالت به ديار خويش بازگشت.
2- بازگشت به وطن
آيت الله سيد علي بهشتي(ره) پس از بازگشت به وطن، در راستاي انجام رسالت خويش اقدام به تأسيس مدارس علوم ديني مينماید؛ مدرسه علمیه سفید سنگگ تخت ورس را بنا مینهد، که با استقبال زايدالوصفي از سوي جويندگان علم و دانش روبرو شده و در مدت اندکي پس از داير شدن کرسي تدريس وي، توانمندي علمي بهشتي بزرگ و آوازه تدريساش در سراسر صفحات مرکزي پيچيده و زبانزد خاص و عام ميگردد. چنانچه محقق و خاورشناس فرانسوي «اولیور روا» مینویسد: « در سالهاي 60 ميلادي چندين مدرسه علوم ديني از سوي شيعيان در ولايات افتتاح شد و مدارس شهر نوسازي شدند، در هزارجات سيد بهشتي به افتتاح مدرسه تخت ورس همت ميگمارد، اين مدرسه محصلان ليسهها را نيز در دوره تعطيل لیسهها ميپذيرد».(11) همچنين، آيت الله بهشتي(ره) بنا به وصيت مرحوم شيخ باقر سرابي، از علماي تحصيل کرده نجف اشرف، که ايشان را در راستاي تاسيس مدرسه باقريه سراب وصي خويش قرار داده بود، اقدام نموده و در جهت تأسيس اين مدرسه علميه همت ميگمارد.
آيت الله بهشتي(ره) با ساختن مدارس فوق در مناطق کوهستاني و دور افتاده مرکزي افغانستان، گام مهمي در جهت رشد و شکوفايي فرهنگ و آگاهي منطقه و نشر معارف عالي اسلام برداشت. خود نيز با تدريس علوم اسلامي و تربيت طلاب و مبلغان مذهبي و حل و فصل مخاصمات و مرافعات، نفوذ گستردهاي در میان مردم به دست آورد.(12)
ب) دوره جهاد و تشکيل حکومت موقت اسلامي
پس از کودتاي خونين 7 ثور 1357 و در نتيجهي به قدرت رسيدن مارکسيستها و عوامل شوروي سابق، موقعيت روحانيون و علماي مذهبي افغانستان به دليل موضعگيري اعتراضآميز و نيز مقاومت آنان عليه الحاد و بيديني، در مخاطرهاي شدید قرار گرفت. بازداشتهاي دسته جمعي و اعدامهاي گروهی و مخفیانه شروع شد، به گونهاي که بسیاری از علماي برجسته شیعه و سنی در شهرهاي مختلف کشور، جام شهادت نوشیدند. اين نوع حرکتهاي شتابزده و نابجاي عوامل کمونيسم، خود از بزرگترين علل و عوامل افروختن شعلههاي قیام بر عليه آنان در ميان ملت مسلمان افغانستان بود.
در مناطق مرکزي پيش از آنکه تحرکات عوامل کمونيسم جان بگيرد، قيامهاي مردمی به رهبري علما و روحانیون بر علیه الحاد شکل گرفت و نمودها و عوامل وابسته را از منطقه جاروب کردند. حضرت آيت الله بهشتي(ره) شاخصترین، برجستهترین و نیز علمبردار جهاد و قيام مسلحانه در صفحات مرکزي، بر عليه تجاوز شوروي و نظام دست نشانده آن بوده است. حجت الاسلام والمسلمين جوادي غزنوي يکي از افراد برجسته سازمان نصر در اين ارتباط تصريح ميدارد: «آيت الله بهشتي در سختترین شرایط مملکت وسیله حفظ دین خدا شد، به عنوان عالم دینی از همان روزهاي اول و سالهاي اول کودتاي مارکسیستی در افغانستان به عنوان شخصیت برجسته، دینی و علمی عرض اندام کردند و کل امت اسلامی بخصوص امت تشیع در گرد محور ایشان جمع شدند».(13)
آيت الله بهشتي(ره) براي اولينبار قیامهاي پراکنده و مقطعی هزارهجات مشتعل را به سوي همگرايي، وحدت و یکپارچگی فراخواند. از جمله اينکه در 12 ثور 1358 هنگامي که مجاهدين دايکندي با حمله به پنجاب، آن را از چنگال کمونيستها آزاد کردند و برگشتند و در تاریخ 17 ثور 1358 کمونیستها مجدداً به پنجاب یورش برده و مرکز پنجاب را مملو از پياده نظام، تانک و نفربرهاي نظامي ساختند و پيشروي بسوي ورس را آغاز کردند، و مجاهدين با امکانات اندک و ابتدايي و نفرات کم در آستانه فرار بودند، در اين موقع حساس و مالامال از خطر، آيت الله بهشتي(ره) مردم را به استقامت دستور داده و به جهاد عمومي فراخواند و فرمان صادر کرد تا تمام اسلحه غنيمت توزيع شود و در اثر اين تصميم انقلابي يکعده از مسلمانان مجاهد و سرشار از ايمان و فداکاري به سنگرها رفتند، و آيت الله بهشتي(ره) در آن شب با کمال جديت به تمام افراد و نواحي فرمان صادر کرد و نامهها فرستاد و مردم را به جهاد عمومي دعوت نمود. فرداي آن شب آيت الله بهشتي(ره) بيانيهاي مؤثر و انقلابی ایراد فرمود و آنان را دسته دسته و فوج فوج به طرف پنجاب اعزام نمود. مردان مجاهد در حصص نيقول و پاي بوم طرف غرب و جنوب پنجاب، چون دره فولاين، از پيشروي کمونيستها جلوگیري بعمل آوردند.
در دهن سياه دره، مجاهدين چهار ولسوالي شهرستان، ورس، پنجاب و دايکندي تجمع نموده و تحت رياست آيت الله بهشتي(ره) جلسهاي تشکیل دادند و در همان جلسه نمایندگان بهسود آمدند و از آیت الله بهشتی(ره) بحيث فرمانده عمومي استمداد نمودند و آيت الله بهشتي(ره) عدهاي از مجاهدین را از همانجا طرف بهسود اعزام نمودند، و در آن مجلس آیت الله بهشتی(ره) گفت اين اولين جلسه ما است که ما مجاهدين را به طرف بهسود و باميان اعزام کرديم و جلسه ديگر ما آن وقتي است که نواحي مرکزي ما از لوث وجود رژيم منحوس مارکسيستي پاک شود و ما قدرت حاکمه تشکيل داده و حکومت الله را در سرزمين خود بنگريم، فرداي آنروز بيانيهاي مبنی بر الغاي فرامین «6، 7، و 8» حکومت کمونيست، در بازار پنجاب ايراد فرمودند، و آن روز نخستين روز تلاش و کوشش براي پيریزی ساختمان شوراي انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان و سرآغاز تعیین سرنوشت مردم صفحات مرکزي شمرده میشد. بعد از فتح بهسود آيت الله بهشتي(ره) طرف ورس آمده و مجاهدين را در يک بسيج وسيع از صفحات مرکزي به طرف باميان قومانده دادند و محور ديگر فرمانده بسوي کاسي مرکز ولایت غور بود. بعد از حدود دو ماه اکثر نواحي علاقهداري شنبل، شیخعلی، ترکمن، سرخ و پارسا بدست مجاهدین فتح گردید. و در همین اوقات آیت الله بهشتی(ره) نامههايي به اطراف فرستادند و بعضیها را ذریعه تلفن خواستند و نمایندگانی از یکا ولنگ، پنجاب، لعل و سرجنگل، حصه اول و حصه دوم بهسود، جاغوري، قره باغ و جغتو و دايکندي و شهرستان و نمايندگان صفحات شمال، در مرکز ورس آمدند و در تاريخ 15 سنبله 1358 در ورس، مجلس با عظمتي منعقد گرديد که تاريخ هزارهجات نظیر آن را بیاد ندارد. در این مجلس، «شوراي انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان» تأسیس و آيت الله بهشتی به اتفاق آراء به عنوان رئيس شورا انتخاب گرديد.
در اين اجلاس که پانزده روز طول کشيد، حدود 500 تن از نمايندگان مناطق مختلف شرکت داشتند که پس از بحث و گفتوگوهاي زياد تصميم گرفته شد تا شوراي انقلابي اتفاق اسلامي به شکل يک ادارهي خود مختار محلي در ورس تأسيس شود تا به امور جهادي و ادارهي مناطق آزاد شده بپردازد.(14)
مير محمد صديق فرهنگ در کتاب ارزشمند «افغانستان در پنج قرن اخير» در اين مورد مينگارد: «در هزاره جات در مرحله اول اهالي از اداره حکومت سرباز زده بودند به تشکيل انجمنهايي به نام کميته پرداختند سپس در ماه سپتمبر سال 1979 نمايندگان چهل و دو ناحيه، در ورس اجتماع نموده و شورايي بنام شوراي انقلابي اتفاق اسلامي افغانستان تشکيل دادند که در آن نمايندگان ايماقهاي سني مذهب ولايت غور هم شرکت داشتند. شورا که از سه عنصر ملاکان، عالمان ديني و جوانان داراي تعليم عصري تشکيل يافته بود، سيد علي بهشتي را بحيث رئيس، حسن ناصري را بحيث دبير کل و سيد حسن جگرن به حيث قوماندان نظامي تعيين کرد، عليرغم فقر و عقب ماندگي هزاره جات که حتي در افغانستان هم کم نظير بوده شورا موفق شد تا يک نوع اداره ابتدائي تمام منظم را در مناطق مربوطه قائم سازد. خطوط تلفن منطقه به کار افتاد، قواعدي براي جمع آوري ماليه و محصول وضع شد و از همه مهمتر خدمت عسکري بر مبناي روايات محلي تنظيم يافت».(15)
و نيز انجينر عليداد لعلي در کتاب گراسنگ «سيري در هزارهجات» ميآورد: «اولين جرگه سراسري که به اهميت و نقش تاريخي روحانيون صحه گذاشت در 15 سنبله 1358 در ورس پايهگذاري گرديد و آقاي سيد علي بهشتي يکي از علماي اعلام به مقام رياست شورا به اتفاق همگاني، برگزيده شد و سپس از آن اداره هزاره جات به دست قشر روحانيون و علماي مذهبي قرار گرفت».(16)
بيتردید شکلگيري «شوراي انقلابي اتفاق اسلامي افغانستان» نقطه عطف و تکرار ناشدني در تاريخ هزاره جات بود، چرا که «حاکميت شوراي اتفاق بهزودي در سرتاسر هزارهجات گسترش يافت و پايهي مردمي آن تقويت شد. اين شورا به شکل بينظير و کم سابقهاي در تاريخ افغانستان به مثابهي يک دولت خود مختار محلي در مناطق مرکزي اين کشور ظهور کرد، کاري که اتحاد هفتگانهي مستقر در پيشاور و ائتلاف هشتگانه و بعداً حزب وحدت اسلامي، هرگز نتوانستند با وجود امکانات وسيع مادي و تسليحاتي و حمايتهاي خارجي به اجراي آن موفق شوند».(17)
ج) جنگهاي داخلی و نقش معظمله در اعمار وحدت و اتفاق
به همان پيمانه که شکلگيري شوراي انقلابي اتفاق اسلامي را به عنوان «مرکز وحدت» ميتوان نقطه عطف، بالندگی و تعالي فرآيند جهاد و مبارزه بر عليه متجاوزان خارجي در صفحات مرکزي افغانستان دانست، بروز جنگهاي داخلي را که در راستاي شکنندگي و گسست شيرازهي «مرکز وحدت» و نهاد همدلی مجاهدین و دلیرمردان صفحات مرکزي از سوي عناصر معاند بيروني طرح و توسط عوامل داخلي اجرا گرديد، را ميتوان نقطه سقوط، فروکاهي و تنزل اين فرآيند دانست. هرچند بنابر حفظ مصلحتها-شايد- بازخواني جنگهاي داخلی زيبا ننمايد اما از آن منظر که برخي قلم بدستان بيانصاف با پا نهادن بر رسالت «قلم» به تحريف تاريخ ميپردازند، بازخواني برگهايي از اين طومار خالي از لطف نباشد.
در بازخواني جنگهاي داخلی، به احزاب، تشکلات و سازمانهايي بر ميخوريم که بازتوليد عناصر خارجي بوده و شاکله و زيربناي اصلي آنان در بيرون از مرزها بنانهاده شده است، که بيترديد در فرآيند ستيزهگري بيشترين سهم از آنِ آنان بوده است. به صورت مشخص در جنگهاي داخلي در صفحات مرکزي افغانستان به نام «مهدي هاشمي» بر ميخوریم، «از نخستين روزهاى سال 1359 تا واپسين ايام سال 1365 (بهمدت هفت سال) سايهى سيّد مهدى هاشمى روى جريانهاى سياسى وابسته بهجامعهى تشيع افغانى سخت سنگينى كرد؛ اين برهه از تاريخ تشيع افغانى را بدون نام او و خالى از فهرست طولانى از نقش فوقالعادهى وى هرگز نتوان بهرشتهى تحرير درآورد».(18) مهدي هاشمى «در رأس «واحد نهضتها» وابسته به سپاه قرار گرفت و بهجان شيعيان نگونبخت افغانى افتاد؛ آتش جنگهاى داخلى را در ميان آنان مشتعل كرد و از كشتهها پشتهها ساخت. ابتدا هوادار سرسخت سازمان نصر بود؛ امّا، در سالهاى آخر عمر نسبت به آن بدبين شده بود».(19)
سيد مهدي هاشمي در يکي از ديدارهايي که روحانيت شيعي مربوط شوراي اتفاق با وي داشت به صراحت گفته بود اين نهاد را به زور اسلحه نابودش ميکنم، جامه عمل پوشاند و مستقیماً میزبانی تفرقه و نفاق را در افغانستان مخصوصاً در مناطق مرکزي بعهده داشت و چه فجایع که بار نیاورد، و چه شخصیتهايي که لوث نشد و چه نیروهايي که خریداري نگردید و چه بسا افرادي که توسط او صید نگردید و در جنگهاي داخلي وارد جنگ نشد، گر چه آيت الله بهشتي(ره) خطر دشمن اصلي را از طريق سيد مهدي هاشمي، خاطر نشان مينمود و ميفرمود مشکلات داخلی ما از ناحیه همین شخص است.(20)
شوراي انقلابي اتفاق اسلامي، با آن همه قدرت، عظمت و محبوبيتي که داشت از دهه 1360 رو به افول نهاد که مهمترين علل آن عبارت است از اينکه: «واحد نهضتها بهطور مستقيم وارد مبارزه با شورى گرديد. اقدام به جداسازى اعضاى مؤثر از پيكرهى شورى نموده و خود آنها را بهخدمت گرفت. و عامل ديگر، مخالفت سر سختانهى سازمان نصر با شورى بود. اين سازمان عملاً در كنار گروه پاسداران جهاد عليه شورى ايستاد و همان خوانين و اربابانى را كه در شورى مىكوبيدند، خودشان جذب نمودند».(21) حجت الاسلام والمسلمين جوادي غزنوي در اين رابطه تصريح مينمايد: «متأسفانه آن روز احزاب خود به خاطر حسادتي که ميکردند به خاطر اینکه خودشان در رأس نيستند، نه تنها اين تشکيلات را پشتيباني نکردند بلکه صد در صد تضعيف کردند. بسياري از دوستان حاضر ميدانند که من در سازمان نصر بودم و تمام تلاش سازمان تضعیف قدرت آیت الله بهشتی(ره) بود، به خاطر اينکه اين تشکيلات قوي پا نگيرد».(22)
پس از آشکار شدن چهره واقعي و جنايت پيشه «سيد مهدي هاشمي» براي حضرت امام خميني(ره) ايشان طي نامهاي به آیت الله منتظري وي را از حمایت و جانبداري مهدي هاشمي برحذر داشته، رسيدگي به جنايتهاي مهدي هاشمي را حتمي ميداند، چنانچه فرمودند: «… من تأكيد مىكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدى پاك كنيد كه اين راه بهتر است و الاّ هيچ عكسالعملى در رسيدگى به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگى به امر جنايات مورد اتهام، حتمى است. سلامت و توفيق جنابعالى را خواستارم».(23) هر چند آيت الله منتظري جواب تندي به نامه امام خميني(ره) داد، اما پس از بررسي اتهامات سيد مهدي هاشمي، و با اقرار وي به جنايتهایش حکم اعدام وي صادر و اجرا گردید.
پس از اجراي حکم اعدام مهدي هاشمي، حضرت آيت الله بهشتي(ره) طي بيانيهاي در تاريخ 18/1/1366 ميفرمایند: «خداي متعال را در هر حال سپاسگزارم به ویژه در مسئله گرفتار شدن سيد مهدي هاشمي در جمهوري اسلامي عزيز از جهاتي خدا را حمد ميکنيم، اول: اينکه شر تخريبکاري آن از جمهوري اسلامي ايران دفع و از مسلمانان نواحي مرکزي رفع شد جاي حمد است. دوم:حيله و تزوير و دسيسه را هاشمي مذکور بنام ولايت فقيه روي کار نمود که يک دسته از ملاهاي بيتحقیق و یکعده از جوانان بیتجربه را فریب داد…» و نیز میافزايند: «… واضح شد که از جنايات آن(مهدي هاشمي) امام خميني(دام ظله) اطلاع نداشته بوده به محضيکه مطلع شد فوراً دست آنرا گرفت و فساد آنرا افشا کرد اين فرمان امام در روحيه تمام مسلمانان افغانستان بجز باند هاشمي مذکور تأثير عجيبي کرد».(24)
با حذف شدن مهدي هاشمي از دايره تعاملات احزاب، کم کم زمزمه وحدت گروههاي اسلامي شيعي در سال 1368 مطرح گرديد، حضرت آيت الله بهشتي(ره) که «وحدت» و «اتحاد» آرزوي ديرينهاش بود، از این فرآیند حمایت کرده و خواستار ايجاد وحدت امت اسلامي به عنوان يک تکليف الهي بود. چنانچه در سخنراني خويش در ميان مردم کابل که در همين راستا بود، فرمودند: « شما به هيچ وجه به اين جنگهاي بيمعنا اشتراک نکنید و از همه، همین تقاضا را دارم و من هم چند روزي انشاءالله خدمت شما هستم و در مسایل وحدت با کوچک و بزرگ شما صحبت میکنم و اين وحدت را به هيچ وجه ما و شما از دست نبايد بدهيم».(25)
حضرت آيت الله بهشتي(ره) در دوران زندگي پر برکت خويش براي ايجاد وحدت و هماهنگي مجاهدين و مقابله با توطئههاي دشمنان اسلام، نقش بارز و مهمّی ایفا کرده و با تلاش پیگیر و همکاري شخصیتهای سیاسی و جهادي کشور، حزب وحدت اسلامی افغانستان را پایه گزاري نمود.(26) آري، بهشتي بزرگ بدون هيچ چشم داشتي و تنها با هدف تحقق آرمانهاي ديني و ملي، تا آخرين لحظه از زندگي پربارش، بر اتحاد و يکپارچگي ملت تاکيد ورزيد و در اين عرصه صادقانه گام نهاد و همواره فرمود: «تنها عامل پيروزي کامل مسلمانان افغانستان وحدت است».(27)
پی نوشتها:
1- رحمانی، سید عبدالوهاب(1376)، معمار وحدت.
2- بخشی از متن پیام تسلیت شورای نمایندگی حزب وحدت اسلامی افغانستان(تهران) مورخ 15/7/1375.
3- بخشی از سخنرانی استاد عزیزالله شفق بهسودی در نخستین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله بهشتی(ره)
4- نگرشی اجمالی بر تاریخ زندگی حضرت آیت الله بهشتی، سید تقی سجادی لعلی، ص 26، چ1372.
5- معمار وحدت، سید عبدالوهاب رحمانی، ص 6.
6 – همان، ص 9.
7- همان، ص 135.
8- همان، ص 133.
9- نگرشی اجمالی بر تاریخ زندگی حضرت آیت الله بهشتی، سید تقی سجادی لعلی، ص 65، چ1372.
10- قرآن، سوره 9، آیه 124.
11- افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی، اولیور روا، ص 84.
12- کوثرالنبی، سید جعفر عادلی حسینی، ص 337.
13- بخشی از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جوادی غزنوی در نخستین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله بهشتی(ره).
14- پایگاه اطلاعرسانی جهان اسلام (موسسه مطالعات اندیشه سازان) www.asnoor.ir
15- افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ، چاپ قم، ج 3، ص 134.
16- سیری در هزاره جات، انجینر علیداد لعلی، ص 148.
17- پایگاه اطلاعرسانی جهان اسلام (موسسه مطالعات اندیشه سازان) www.asnoor.ir
18- ناگفتههای جنبش روشنفکری افغانستان، سید محمد رضا علوی، ص 365.
19- همان، ص366.
20- نگرشی اجمالی بر تاریخ زندگی حضرت آیت الله بهشتی، سید تقی سجادی لعلی، ص 28، چ1372.
21- ناگفتههای جنبش روشنفکری افغانستان، سید محمد رضا علوی، ص 199.
22- بخشی از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جوادی غزنوی در نخستین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله بهشتی(ره).
23- نامه امام خمینی(ره) به آیت الله منتظری در 12/6/1365.
24- نگرشی اجمالی بر تاریخ زندگی حضرت آیت الله بهشتی، سید تقی سجادی لعلی، ص 47، چ1372.
25- معمار وحدت، سید عبدالوهاب رحمانی، ص 70.
26- بخشی از متن پیام تسلیت حاجی محمد محقق مسئول بخش دفتر نمایند حزب وحدت(مشهد) در نخستین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله بهشتی(ره).
27 – مکتوب مورخ 17/7/1369 عنوانی هیئت اعزامی حزب وحدت اسلامی در ج.ا. ایران.
همه واکنشها:
۲۵۱