چیستی و چرایی روند فکری انقلاب سبز
ادامه یک نبرد ناتمام
قسمت هفتم
چند سال بعد، با درگذشت سترجنرال سید حسین انوری، یکی از بزرگترین حامیان درج نام سادات در تذکرههای الکترونیکی، مبارزات ما با خلأی جدی روبهرو شد. سید حسین انوری، هرچند سیاستمداری با رویکرد ملی بود، اما درج نام سادات را حق مسلم جامعه سادات میدانست و از آن حمایت میکرد. نقش او بهعنوان یک چهره تأثیرگذار، امید و انگیزهای برای بسیاری از فعالان این مسیر بود. اما با فقدان او، فضای سیاسی برای مخالفان هویتخواهی سادات بازتر شد و این مطالبه با موانع بیشتری روبهرو گردید.
چندی نگذشته بود که یک اقدام تکاندهنده، جریان عدالتخواهی سادات را به چالش کشید. سرور دانش، معاون دوم ریاستجمهوری، بهجای حمایت از حقوق همه اقوام، شخصاً دستور داده بود که نام “سادات” از لیست اقوام قابل درج در تذکرههای الکترونیکی حذف شود. توجیه او این بود که در لویهجرگه قانون اساسی تنها ۱۴ قوم نام برده شدهاند و بنابراین تنها همین اقوام در دیتابیس رسمی ثبت میشوند. این در حالی بود که در همان ماده، به دیگر اقوام اشاره شده بود، اما سادات بهطور سیستماتیک نادیده گرفته میشدند. این برخورد تبعیضآمیز، سادات را از یک حق اساسی شهروندی محروم میکرد و نشان میداد که سیاستهای قومی در حکومت همچنان بر پایه انحصارگرایی تنظیم میشود.
از سوی دیگر، برخی معتقد بودند که جمهوری اسلامی نیز در این مسئله دخالت دارد. این تحلیل وجود داشت که ایران تمایلی ندارد هویت مستقل برای سادات تعریف شود، زیرا چنین چیزی ممکن است بهزعم آنها موجب “تفرقه و هزینه بیشتر” شود. اما این استدلال بیشتر فرافکنی بود. سادات همواره به همه اقوام احترام گذاشته و هیچگاه به دنبال جداییطلبی یا برتریجویی نبودهاند. مشکل اصلی، انحصارطلبی و سیاستهای تبعیضآمیز چهار قوم مسلط بود که نهتنها سادات، بلکه بسیاری از اقوام دیگر را نیز از حقوقشان محروم کرده بودند. به این ترتیب، مطالبه درج نام سادات در تذکرهها تنها به یک جنبش برای این قوم خاص محدود نماند، بلکه زمینهای شد تا دیگر اقوامی که مورد بیتوجهی قرار گرفته بودند نیز برای احقاق حقوق خود وارد میدان شوند.
یکی از ضعفهای اصلی ما، پراکندگی در مبارزات بود. اقدام سرور دانش برای حذف هویت سادات، زنگ خطری بود که نشان میداد برای رسیدن به هدف، نیازمند انسجام بیشتری هستیم. تا زمانی که فعالیتها بهصورت جداگانه و غیرمتمرکز ادامه یابد، مقابله با این چالشها دشوار خواهد بود. بنابراین، ضرورت داشت که استراتژیهای جدیدی برای گسترش فعالیتها، همبستگی میان سادات و تقویت این جریان تدوین کنیم. جنبش هویتخواهی سادات، علیرغم گستردگی آن، هنوز با مشکلات و چالشهای متعددی روبهرو بود که مانع از پیشرفت سریع آن میشد.
برخلاف سایر گروههای قومی که چهرههای قدرتمندی در بدنه حکومت داشتند، سادات افغانستان فاقد نمایندگان قوی و تأثیرگذار در ساختار قدرت بودند که بتوانند این مسئله را در سطح حکومتی به پیش ببرند. بسیاری از سیاستمداران حتی اگر به این مسئله باور داشتند، از ترس به چالش کشیدن موازنههای قومی، از حمایت علنی پرهیز میکردند.
اقوامی که قدرت را در اختیار داشتند، نهتنها حاضر نبودند حقوق دیگران را به رسمیت بشناسند، بلکه حذف دیگر گروههای قومی از ساختار هویتی کشور را به یک سیاست نانوشته تبدیل کرده بودند.
بسیاری از قوانین کشور، شفافیت لازم را در خصوص حقوق اقوام نداشتند. در نتیجه، حکومت میتوانست با تفسیرهای سلیقهای از قانون، حقوق برخی اقوام را نادیده بگیرد. در چنین شرایطی، پیگیری قانونی درج نام سادات، چالشی بزرگ بود.
بسیاری از رسانههای اصلی کشور یا تحت تأثیر حکومت بودند یا در اختیار گروههای قومی مسلط قرار داشتند. این مسئله باعث شده بود که روایت هویتخواهی سادات بهدرستی به افکار عمومی منتقل نشود و برخی مواقع تحریف گردد.
با این حجم از مشکلات، واضح بود که مسیر پیش رو، مسیری دشوار و پر از موانع خواهد بود. اما سادات ، دیگر متوقفشدنی نبود. برخلاف تصور حکومت، این نه یک حرکت گذرا، بلکه آغاز یک تحول بنیادین در ساختار اجتماعی و سیاسی کشور بود.
تجربه نشان داده بود که تنها در سایه اتحاد و برنامهریزی دقیق، میتوان از سد چالشها عبور کرد. به همین دلیل، این مرحله از مبارزات ما، دیگر تنها یک واکنش به اقدامات حکومت نبود، بلکه آغاز یک حرکت گستردهتر و سازمانیافتهتر برای تحقق حقوق سادات محسوب میشد.
ما به این باور رسیده بودیم که مبارزه برای هویت، تنها در صورتی به نتیجه خواهد رسید که به یک جریان ملی و ساختارمند تبدیل شود. دیگر وقت آن رسیده بود که از روشهای سنتی فاصله بگیریم و یک استراتژی هدفمند و پایدار را دنبال کنیم. این مسیر دشوار بود، اما ما دیگر در میانه راهی قرار داشتیم که بازگشت از آن ممکن نبود.