بازاندیشی سادات افغانستان: از انتظار تا ابتکار
در شرایطی که جامعه ما با چالشهای متعددی در عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روبهرو است، وضعیت سادات افغانستان – بهعنوان یکی از کهنترین و ریشهدارترین اقشار – نیازمند بازاندیشی و بازتعریف جدی است. سادات قرنها بخشی مؤثر از بافت اجتماعی، دینی و فرهنگی این سرزمین بودهاند؛ اما امروز بیش از همیشه با نوعی سردرگمی، پراکندگی و حتی فراموشی نقش تاریخی خود مواجهاند.
یکی از مهمترین مسائل که امروز باید در میان سادات مورد توجه قرار گیرد، استقلال فکری است. نه وابستگی به قدرتهای بیرونی و نه غرق شدن در ملیگرایی افراطی، هیچکدام بهتنهایی نمیتوانند راهگشای مشکلات جامعه سادات باشند. سادات باید هویت مستقلی را که هم ریشه در تاریخشان دارد و هم با چالشهای امروز جامعه افغانستان سازگار است، تعریف کنند. این هویت باید در عمل، در اندیشه، در فرهنگ و در سیاستهای اجتماعی و اقتصادی نمایان شود.
سادات امروز، اگر فقط بین «دنبالهروی از ایران» یا «ملیگرایی بیپشتوانه» معلق بمانند، بهتدریج نهتنها جایگاه اجتماعی خود را از دست خواهند داد، بلکه نسل جوان آنها نیز دچار بحران هویت و بیاعتمادی خواهد شد.
شاید یکی از ریشهایترین موانع پیش روی سادات، نگاهی باشد که همواره منشأ مشکلات را در بیرون جستوجو میکند. درست است که تبعیض، بیتوجهی و چالشهای ساختاری در سطح ملی وجود دارد، اما آیا ما خود به اندازه کافی به بازسازی درونی فکر کردهایم؟
آغاز هر تحول اجتماعی، پیش از آنکه از بیرون تحمیل شود، باید از درون بجوشد. بازسازی جایگاه سادات، با یک گفتمان جدید آغاز میشود: گفتمانی که به جای «انتظار»، بر «ابتکار» تکیه کند. تا زمانی که ما در حصار گلایهمندی باقی بمانیم و تصویر خود را صرفاً در آیینهی برخوردهای دیگران ببینیم، تغییری واقعی رخ نخواهد داد.
بیبرنامگی، پراکندگی و گسست درونی، بخش بزرگی از چالشی است که سادات امروز با آن دست به گریباناند. این ضعف ساختاری، نه حاصل یک توطئه بیرونی، بلکه نتیجه سالها غفلت، نبود برنامهریزی بلندمدت و تکیه بر روابط سنتی به جای نهادهای مدرن است.
سادات، چه در گذشته و چه امروز، همواره خود را بخشی از جامعه افغانستان دانستهاند؛ نه در حاشیه، بلکه در متن زندگی مردم. جایگاه ممتاز تاریخی آنان هرگز به معنای جدایی یا برتریجویی نبوده، بلکه با مسئولیت، همدلی و حضور فعال در کنار دیگر اقشار همراه بوده است. آنچه امروز اهمیت دارد، استمرار این نقش در بستر تحولات نو و بازتعریف آن در قالبی متناسب با نیازهای امروز جامعه است
این نگاهی است که میتواند جوان سادات را که امروز در کوچهای از کابل یا بلخ یا دایکندی با هزار امید ایستاده، به کنشگر فعال فردای جامعه بدل کند. مسئولیتی که در آن نه تبار حرف اول را میزند، بلکه اندیشه، اخلاق، و عمل اجتماعی معیار اصلی است.
پس بازسازی اعتماد و جایگاه، از دل بازسازی خود ما آغاز میشود؛ از ایجاد ارتباط، تولید فکر، پذیرش نقد و همکاری میان خود سادات. این راه شاید دشوار باشد، اما تنها راهی است که میتواند به آیندهای روشنتر ختم شود—آیندهای که در آن سادات نه تنها گذشتهای برای افتخار، بلکه حال و آیندهای برای ساختن داشته باشند.