سيد بهاوالدين مجروح فرزند سيد شمسالدين مجروع در سال ١٣٠٦ خورشيدی در قريۀ شينكوړك اسمار ولايت کنر در خانوادهای دانشپرور به دنيا آمد و پرورش يافت. آموزش ابتدايی را در زادگاه خود فراگرفت. از آنجايی که پدرش کارمند عاليرتبه در دولت پادشاهی افغانستان بود، بيش از ١٣ سال نداشت که به کابل آمد و تحصيلات را از کلاس چهارم ابتدايی در مکتب استقلال که به زبان فرانسه تدريس میشد، پيگيری کرد و در ١٣٢٩ پاياننامۀ خود را بهعنوان شاگرد ممتاز در رشته فلسفه گرفت.
در سال ١٣٣١ خورشيدی، از طرف دولت وقت برای ادامه تحصيل به فرانسه اعزام شد. نخست در دانشگاه سوربن در پاريس و سپس در دانشگاه مون پليه بهتحصيل پرداخت و افزون بر زبان فرانسه زبانهای انگليسی و آلمانی را نيز فراگرفت. چند هفتهای نيز در لندن به سر برد و در آنجا با نويسنده بلند آوازۀ افغانستان عبدالرحمن پژواک که در آن سالها وابسته مطبوعاتی سفارت افغانستان در لندن بود، آشنا شد. در سال ۱۳۳۶ از شعبۀ فلسفه و روانشناسی مون پليه مدرک ليسانس گرفت و در همان جا تحصيلات خود را تا درجۀ فوقليسانس ادامه داد.
پس از پايان تحصيل، در سال ١٣٣٧ خورشيدی به افغانستان بازگشت و به تدريس در دانشکدۀ زبان و ادبيات پوهنتون کابل پرداخت. مدتی، در سال ۱۳۴۲ خورشيدی، به پیشنهاد حکومت شاهی، والی کاپیسا شد. سپس در همان سال، نمایندۀ فرهنگی افغانستان در شهر مونیخ آلمان گماشته شد و با خانواده به اروپا رفت. او از اين فرصت پيش آمده بهره جست و تحصيل در رشتۀ دکترای فلسفه را دنبال کرد. رساله دکترای خود را با عنوان «تربیت خود» تهيه کرد و در سال ۱۳۴۶ خورشيدی، درجه دکترا را نيز از دانشگاه مونت پليه فرانسه دريافت داشت.
پس از آن، به کشور باز آمد و بين سالهای ١٣۴٧ تا ١٣۵١، ديگر باره به تدریس در دانشکدۀ زبان و ادبیات پوهنتون کابل پرداخت و همزمان به ریاست همان دانشکده نيز برگزیده شد.
دکتر سيد بهاوالدين مجروح، در سال ۱۳۴۹ خورشيدی، در حادثهای پایش شکست و ناگزير برای درمان مدتی خانهنشين شد. در اين ايام به نوشتن روی آورد و سرانجام، از نقطهای که در ذهنش پديد آمده بود، به گفتۀ پروفسور رسول رهين، با گردآوری یادداشتهای پراگندهاش در زمینه روانشناسی خاطرات کودکی و نوجوانی و اندیشههای زاده بردباری در برابر رنجوری و درد جسمانی و پیکار با اژدهای نفس، کتابی شد که «اژدهای خودی» نام گرفت.
در سال ١٣۵١ رئيس انجمن تاريخ افغانستان شد و مدت سه سال در اين سمت اشتغال ورزيد و در ضمن، تا سال ١٣۵٨، همچنان در دانشکدۀ زبان و ادبيات تدريس میکرد.
پس از اشغال افغانستان توسط نيروهای نظامی شوروی سابق، استاد مجروح به پاکستان مهاجر شد و در سال ۱۳۵۹، «مرکز اطلاعات افغان» را که يک دفتر فرهنگی بود، در شهر پيشاور تأسیس کرد.
اين دفتر، در واقع يگانه مرکزی بود که به زبانهای انگليسی، فرانسه و آلمانی، حقايق در بارهی مسايل سياسی و نظامی افغانستان را در دوران جهاد مردم اين کشور عليه شورویها به جهان بازتاب میداد.
در سال ١٣٦٦، کوردلانی که در گروههای تندرو اسلامی فعال بودند، دست به ترور دکتر سيد بهاوالدين مجروح زدند و پيکر او را در ديار غربت به خاک و خون کشيدند. اين قتل در راستای قتلهای زنجيرهای بود که دشمنان خارجی افغانستان به منظور از بين بردن نخبگان و مغزهای متفکر اين کشور طرحريزی کرده بودند.
بههر حال، به گفتۀ عبداللطيف ناظمی، تاریکاندیشان و تاریخزدگان غافل، مردی را به گلوله بستند که آرمانی جز صلح در دل نمیپرورید و آرزویی جز مدارا برای جنگافروزان، در اندیشه نداشت.
ديدگاهها :
لطيف ناطمی دکتر سيد بهاوالدين مجروح را دانشی مردی روشندلی توصيف میکند که از آرمانخواهی بیزار بود و روشنفکری را در جایی میجست که از هرگونه رنگ تعلق آزاد باشد. او مینويسد:
«مجروح با آن که درس خواندۀ مغرب زمین بود، هرگز به غرب رفتگان و غربزدگانی که هم با خود بیگانه گشته بودند و هم با جامعۀشان، نپیوست. او با آن که به فلسفۀ باختر زمین آشنایی شگرف داشت، ولی این انهماک او را از پژوهش در آثار و افکار اندیشمندان و عارفان اسلامی باز نداشت و راهش را نیز در این دو وادی گم نکرد. اگر از هگل گفت و نوشت؛ در باب ابوریحان بیرونی، خواجۀ انصار، هجویری و دیگر بزرگان فلسفه و عرفان و تفکر اسلامی نیز قلم زد.
مقالۀ ارجناک وی با عنوان «پیام صوفی بتشکن به بتپرستان فرن بیستم» که برای مجلس بزرگداشت حکیم سنایی نوشته بود؛ در واقع، ترجمۀ مقالاتی است که در باب ابوربحان بیرونی فراهم آورده بود؛ اين مقاله، شیفتگی وی را به عرفان و حکمت اسلامی، نشان میدهد.»
پروفسور رسول رهين مینويسد:
«حیف و درد است که این فیلسوف مشهور و این فرهنگی بلندمرتبه افغانستان در سیر زمانه نتوانست تحمل شود و تنگنظران بیمایه که نمیتوانستند الفاظ و ادبیات پر محتوای فلسفی و سیاسی این شاهنشـاه فلسفه افغانســتان را درک نمایند، تیغ بر کشیدند و جهان فلســفه، جامعهشـــناسی و ادبیات و ژورنالیزم مدرن افغانستان را بیســر و تاج کردند.»
آثار :
از دکتر سيد بهاوالدين مجروح آثار زيادی علمی، سياسی، فلسفی و ادبی در مطبوعات افغانستان به چاپ رسيده است که برخی از آنها از اين قرار هستند:
تيزس دکترا به زبان فرانسه
ديالكتيك جبر و اختيار
اژدهای خودی در ۴ دفتر که به زبان پشتو زير عنوان «ځانځاني ښامار» نيز به نشر رسيده است.
پيام مادر
دشمن را بشناسيد
سرودهای ناآشنا
صوفی و دنيای نو (به زبان پشتو: صوفی او نوې دنيا)
چنین گفت زردشت (به زبان پشتو: زردشت ووييل داسې)
بودا چنين گفت
پيام صوفی بتشکن به بتپرستايی قرن ۲۰
سيد جمالالدين و برخورد شرق و غرب
منازلالسايرين يا صد ميدان حکيم سنايی
در اين ميان، اژدهای خودی مشهورترين اثر فلسفی استاد مجروح است. پروفسور رسول رهين دربارۀ اين کتاب مینويسد:
«با نوشتن این کتاب مجروح باز به دنیای نویسندگی بازگشت. نه تنها دشواریهای دوره درمانش را به وادی فراموشی سپرد بلکه با تکاپوی بیشتری پژوهشهای خود را ادامه داد. از اینرو چندان دور از ذهن نبود که وی امیدوارانه از خوانندگان کتابش بخواهد تا اژدهایی را که به باور وی، انسانها در درونشان میپرورانند، بشناسند و راه رهایی از افسون زهرآلود آن را دریابند.
دفترهای یکم و دوم «اژدهای خودی» نخستینبار در ۱۳۵۲ خورشيدی به اهتمام غلامنبی کاوه از طرف انجمن تاریخ و ادب افغانستان منتشر شد. در سال ۱۳۵۶ خورشيدی نیز به مناسبت بزرگداشت از نهصدمین سالگرد تولد حکیم سنایی، این دو دفتر در قالب شعر آزاد پشتو و به همت دانشکده ادبیات دانشگاه کابل دوباره منتشر شد. با به قدرت رسیدن مارکسیستها در افغانستان دستنویس سومین دفتر «اژدهای خودی» از میان رفت، اما دفتر چهارم آن بهنام «ترانههای آوارگی» در ۱۳۵۲ خورشيدی منتشر شد.
سرژ سوترو، شاعر و نویسنده فرانسوی بخشهایی از این کتاب را به زبان فرانسه بر گردانده و مقدمهای نيز بر آن نوشته که در ۱۳۶۱ خورشيدی در مجله فرانسوی عصر جدید منتشر شده است.»
از دیگر آثار بهاوالدین مجروح میتوان به ترجمۀ البیرونی اشاره کرد. این مجموعه مقالات که در بر دارندۀ مقالههایی در بارۀ ابوریحان بیرونی است، به مناسبت هزارمین سالگرد تولدی او به همت استاد مجروح و میر آصف هروی و تنی چند از دیگر مترجمان به پارسی برگردانده شده و در سال ۱۳۵۲ خورشيدی از جانب انجمن تاریخ و ادب افغانستان در کابل منتشر گرديده است.
روحش شاد بهشت برین جایش باد !