از زمان وقوع جنگ شوروی در افغانستان و دهه ۱۳۶۰، ایران پذیرای موجهای پناهجویی گسترده از افغانستان بوده است. امروزه براساس گزارشها، نزدیک به سه میلیون افغان با آمار رسمی در ایران زندگی میکنند (برخی منابع داخلی رقم ۶ تا ۸ میلیون را هم برآورد کردهاند). بسیاری از این جمعیت سهم عمدهای از نیروی کار کشور را تشکیل میدهند، اما وضعیت حقوقی آنها در طول ۴ دههٔ اخیر سردرگم و نامشخص بوده است.
مشکلات حقوقی
مهاجرین قانونی افغانستانی («دارندگان کارت آمایش») با محدودیتهای حقوقی جدی مواجهاند. برای نمونه، موضوع صدور گواهینامه رانندگی سردرگمی زیادی ایجاد کرده است. در ثور ۱۴۰۴ در مشهد خبری مبنی بر صدور محدود گواهینامه برای دارندگان کارت آمایش منتشر شد که ابتدا از سوی اداره اتباع خراسان تکذیب شد، اما سپس مقامات وزارت کشور در گفتوگو با رسانهها اعلام کردند این طرح صحت داشته اما نیازمند تثبیت هویت توسط دولت افغانستان است. اینگونه تناقضات و بیاطلاعی مسئولان، صدور گواهینامه را برای مهاجران به معضل تبدیل کرده و نمود سردرگمی سیاستها را آشکار میکند.
از سوی دیگر، تابعیت و حق مالکیت نیز برای افغانها محدود است. قانون اساسی و قوانین مربوطه در ایران مالکیت املاک و اراضی توسط اتباع خارجی را در اکثر موارد ممنوع کردهاند؛ اتباع خارجی معمولاً نمیتوانند اسناد رسمی زمین یا مسکن را به نام خود ثبت کنند و به ناچار از روشهای غیررسمی (نظیر قولنامهای) استفاده میشود که مخاطرات فراوان دارد. در زمینه تابعیت نیز با وجود اصلاحیه سال ۲۰۱۹ که تابعیت فرزندان مادران ایرانی–پدران خارجی را تسهیل کرده، هزاران کودک افغان بدون تابعیت باقی ماندهاند. به عبارتی، خانوادههای افغان پس از نسلها زندگی در ایران همچنان «بیهویت» باقی مانده و امکان اخذ حق شهروندی یا مالکیت رسمی برایشان وجود ندارد.
مشکلات اقتصادی
در بخش اقتصادی، مهاجران افغان با محرومیت از بازار کار رسمی و نبود بیمه و امنیت شغلی روبرو هستند. حتی کسانی که مدارک اقامتی دارند و از تحصیلات بالایی برخوردارند، معمولاً نمیتوانند شغل دلخواه خود را انتخاب کنند. گزارشها نشان میدهد بسیاری از افغانها، فارغ از مدارک قانونی، عملاً تنها مشاغل سطح پایین و سنگین را انجام میدهند که هیچ ایرانی حاضر به انجام آنها نیست. مجلس ایران نیز در سال ۱۴۰۲ اعلام کرد اتباع خارجی مجازند فقط در ۳۷ شغل مشخص کار کنند و مابقی نیروی کار بیشنیاز باید اخراج شوند. این محدودیتهای یکجانبه عملاً نخبگان افغانی (مهندسان، پزشکان، سرمایهگذاران و…) را نادیده گرفته و آنها را به ترک کشور تشویق میکند.
علاوه بر این، دستمزدهای مهاجران معمولاً پایین و قرارداد کاری آنها اغلب شفاهی است. مطالعات میدانی حاکی است کارگران افغان در سختترین شغلها (نظیر ساختمانسازی، کشاورزی یا کارهای خدماتی) با پرداخت ناچیز دستمزد کار میکنند و فاقد پوشش بیمههای اجتماعی هستند. فقدان بیمه رسمی و حمایت قانونی، مهاجران را در برابر حوادث و بیماریها و حتی اخراج ناگهانی به شدت آسیبپذیر کرده است.
مشکلات آموزشی
بخش قابلتوجهی از کودکان مهاجر افغانستانی بهرغم فرمانهای رسمی برای تحصیل رایگان، هنوز با موانع جدی روبرو هستند. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سیاستهای متناقض درباره تحصیل اتباع مهاجر باعث شده تا تعداد زیادی از کودکان افغان از حق آموزش محروم بمانند. بهطور کلی دو دیدگاه متضاد وجود داشته: از یک سو دولت در شرایطی آموزش رایگان را برای مهاجران دارای مدارک قانونی فراهم میکند، اما از سوی دیگر دستکم ۲.۲۵ میلیون مهاجر غیرقانونی، به واسطه محدودیتهای اداری و مالی، عملاً از تحصیل باز میمانند. برای نمونه، یکسوم دانشآموزان افغانستانی ثبتنامشده در مدارس ایران فاقد مدرک اقامت بوده و آموزششان در سالهای اخیر با دشواری همراه بوده است. خانوادههای پرجمعیت افغانستانی که اغلب وضعیت مالی مناسبی ندارند، ممکن است در برابر شهریه و هزینههای تحصیلی مقاومت کنند یا فرزندان خود را مجبور به کار کنند؛ به این ترتیب کودکان زیادی یا از مدرسه بازمیمانند یا دیر وارد چرخه تحصیل میشوند که پیامدهای سوء روانی و اجتماعی درپی دارد. همزمان، پیچیدگیهای اداری (مانند محدودیت زمانی ثبتنام و الزام به حضور در منطقه مندرج در کارت اقامت) نیز مانع دسترسی بیدردسر کودکان افغان به مدارس شده است.
مشکلات بهداشتی
نهادهای رسمی ایران مدعیاند مهاجران افغان به خدمات پایه بهداشتی رایگان دسترسی دارند. رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت ایران در سال ۱۳۹۷ اعلام کرد که بیش از ۸۵۰ هزار مهاجر ثبتشده در کنار ایرانیان، از خدمات پایه سلامت بهرهمند میشوند و نزدیک به ۱۰۰ درصد کودکان افغان واکسینه شدهاند. با این حال، در عمل بسیاری از پناهندگان فاقد مدارک همچنان تحت پوشش نیستند. در سالهای اخیر طرح بیمه سلامت رایگان ویژه مهاجران معرفی شد، ولی استقبال قابلتوجهی از آن صورت نگرفت؛ برای مثال در خراسان رضوی تنها ۹۵۶ نفر از ۱۲۰ هزار مهاجر واجد شرایط در این طرح ثبتنام کردند و از میان ۳۲ هزار خانواده آسیبپذیر، کمتر از ۷۵۰۰ نفر دفترچه بیمه دریافت کردند. بدین ترتیب، شمار قابلتوجهی از مهاجران برای درمان ناگزیر به پرداخت مستقیم هزینهها هستند که فشار اقتصادی سنگینی بر آنها وارد میکند.
مشکلات روانی و اجتماعی
مهاجران افغانستانی طی سالها «شهروندان درجه دو» تلقی شدهاند و به همین دلیل دچار افسردگی، اضطراب هویت و انزوای اجتماعیاند. گزارشها از افزایش خشونت فیزیکی و لفظی علیه افغانها حکایت دارند؛ رسانههای داخلی بارها پناهجویان افغانستانی را بهعنوان «تهدید» تصویر کرده و هشتگهایی چون «اخراج افغانی» را ترویج دادهاند. این فضاسازی نژادپرستانه سبب شده بسیاری از افغانها مورد حملههای دستهجمعی قرار گیرند و یا از سوی نیروهای امنیتی آزار ببینند. با وجود این، افکار عمومی ایرانی نیز بهشدت متعصب است؛ نظرسنجیها نشان میدهد جمعیت زیادی از تهرانیها خواستار ممنوعیت حضور افغانها در شهر خود شدهاند. در چنین شرایطی نسل دوم و سوم مهاجران، که در ایران متولد شده یا بزرگ شدهاند، خود را «نه کاملاً افغان میدانند و نه ایرانی»، و در عین حال اغلب از تحصیل و فرصتهای شغلی عادلانه محروماند. به گفته کارشناسان، این نسل دچار هویت آمبلیو هستند: «آرایۀ دوم مهاجران افغان در ایران احساس تبعیض، انکار و طرد اجتماعی میکنند» و در یک سردرگمی همزمان در دو جهان «نمیدانند خود را افغان بنامند یا ایرانی». این فشارهای روانی، همراه با تبعیض آشکار ساختاری، از پیشرفت آنها جلوگیری کرده و بار سنگینی بر سلامت روان خانوادههای مهاجر تحمیل کرده است.
چشمانداز جمعیتی و بیتوجهی به سرمایه انسانی مهاجرین
مسئولان ایرانی بارها نسبت به بحران «پیری جمعیت» هشدار داده و پیشنهاد کردهاند از ظرفیت جمعیت جوان کشورهای همسایه – بهویژه افغانستان – استفاده شود. با این وجود، سیاستهای سختگیرانه و نگاه امنیتی به مهاجران، مانع بهرهبرداری از این نیروی بالقوه شده است. بخش عمدهای از کارگران افغانستانی در مشاغل فاقد تخصص به کار گرفته میشوند، در حالی که تحصیلکردگان و سرمایهداران افغانستانی عملاً نادیده گرفته میشوند. در عین حال سکوت رسمی در برابر تبعیض و محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی، از یک سو سرمایه انسانی مهاجران جوان را از دست میدهد و از سوی دیگر به تقویت فضای بیاعتمادی و تضادهای قومی دامن میزند.
مهاجران قانونی افغانستانی در ایران طی چهار دهه گذشته در دلبیمههای حقوقی و انسانی گسترده قرار گرفتهاند. فقدان سیاستهای شفاف و حمایت اجتماعی کافی، بحران انسانی این مردم را عمیقتر کرده است. تنها با تجدیدنظر بنیادی در قوانین اقامتی، رفع تبعیض، و بهرهگیری عادلانه از توان نسل جوان مهاجر، میتوان امید داشت ایران نیز از ظرفیت جمعیتی این جامعه بسیار جوان سود برد. در غیر این صورت، تضاد میان ضعف کارآمدی اقتصادی (در مواجهه با بحران اشتغال و سالمندی جمعیت) و بیتوجهی به نیازهای انسانی آنان، همچنان تنشهای اجتماعی و روانی عمیق ایجاد خواهد کرد.
منابع: تحلیل فوق بر اساس گزارشها و مقالات پژوهشی، خبرگزاریها و نهادهای بینالمللی معتبر تهیه شده است.