در یک صبح بیصدا و خاکی در یکی از کوچههای کابل، یک مادر افغان به همراه کودکانش از خانه کوچکشان بیرون میآید. دستهایش پر از رنج است، نگاهش پر از اضطراب. او نه تنها باید با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم کند، بلکه باید در دنیای بیرحم و تاریکی زندگی کند که در آن، نهتنها حق تحصیل یا کار دارد، بلکه حتی در سادهترین حقوق انسانیاش نیز از او سلب شده است. این تصویر تنها یک زندگی از میلیونها زندگی در افغانستان امروز است، جایی که بحران اقتصادی و زنستیزی به دو سر چاقوی بیرحم تبدیل شدهاند و نه تنها آینده یک ملت، بلکه کرامت انسانی آن را تهدید میکنند.
افغانستان امروز، کشوری که بهشدت به بحران اقتصادی گرفتار شده، در حالی که زنان آن هر روز بیشتر از قبل به حاشیه رانده میشوند، نگاهی به آینده ندارد. در این کشور، زن بودن، به معنی مرگ تدریجی است؛ مرگ اقتصادی، مرگ اجتماعی، مرگ فرهنگی. و در این میان، کسانی که بیش از همه آسیب میبینند، مادران و دخترانی هستند که هیچ امیدی برای بازگشت به دنیای نور ندارند.
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، یکی از شدیدترین بحرانهایی که مردم این کشور تجربه میکنند، بحران اقتصادی است. با وجود تحریمهای بینالمللی، قطع کمکهای مستقیم به دولت، و محدودیتهای گسترده بر زنان، ساختار اقتصادی کشور به مرحله فروپاشی نزدیک شده است. تازهترین گزارش برنامه توسعهای سازمان ملل (یواندیپی) نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد خانهوارهای افغانستان در سال ۲۰۲۴ از تکانهای اقتصادی آسیب دیدهاند. در میان این خانوادهها، آنهایی که زنان سرپرستیشان را بر عهده دارند، بیشترین آسیب را دیدهاند، با نرخ حیرتانگیز ۹۷ درصد.
ممنوعیت کار زنان در نهادهای دولتی و غیردولتی، محدودیت بر آموزش دختران، و حذف زنان از مشارکت اجتماعی باعث شده است که توان مالی بسیاری از خانوارها کاهش یابد. در کشوری که پیشتر نیز با فقر گسترده دستوپنجه نرم میکرد، حذف نیمی از نیروی کار جامعه از چرخه اقتصادی، به معنای خفگی کامل معیشت است. در تحلیل نهایی، سیاستهای زنستیزانه طالبان نهتنها حقوق انسانی زنان را نقض میکند، بلکه ضربهای جدی بر پیکره اقتصادی کشور نیز وارد کرده است.
زنان افغان در حال حاضر با دو بحران جدی مواجه هستند: یکی بحران اقتصادی و دیگری بحران اجتماعی و سیاسی. در حالی که بسیاری از آنان در تلاش برای تأمین معیشت خود و خانوادهشان هستند، حقوقشان به عنوان انسانها به طور گستردهای نقض میشود. زنان که روزگاری میتوانستند در بخشهای مختلف جامعه نقشآفرینی کنند، اکنون نه تنها از فرصتهای شغلی محروم شدهاند، بلکه از ادامه تحصیل، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و حتی حق داشتن یک زندگی مستقل و آزاد نیز محروم گشتهاند.
این وضعیت نه تنها اثرات منفی بر زندگی فردی زنان دارد، بلکه بر تمام جامعه تأثیر میگذارد. وقتی نیمی از جامعه در دستان سرکوب و بیعدالتی قرار میگیرد، آنوقت تمام ملت با عقبماندگی روبرو میشود. بحران اقتصادی، کاهش سطح آموزش و ضعف در بهداشت عمومی، تنها برخی از پیامدهای منفی این سیاستهای زنستیزانه هستند. در نهایت، افغانستان در مسیر تاریکتری قرار میگیرد که تنها هزینههای آن بر دوش زنان و کودکان خواهد بود.
افغانستان، کشوری که پیش از این مشکلات گستردهای را در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تجربه کرده بود، امروز در وضعیت هشدار قرار دارد. دنیای امروز، دنیای تحولات سریع است و هر اقدامی که اکنون در افغانستان اتخاذ شود، میتواند تأثیرات بلندمدتی بر آینده این کشور و زنان آن بگذارد. این وضعیت نه تنها تهدیدی برای زنان افغان است، بلکه تهدیدی برای آینده کل افغانستان و ثبات منطقه است.
افغانستان امروز به یک تصمیم تاریخی نیاز دارد. آیا این کشور میتواند راهی به سوی عدالت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای زنان خود بیابد؟ آیا میتواند بحرانهای جاری را تبدیل به فرصتی برای رشد و پیشرفت کند؟ برای رسیدن به این هدف، نیازمند حمایت و همبستگی جهانی، رهبری دلسوز و اصلاحات جدی در سیاستهای داخلی است.
در نهایت، افغانستان به همه جهانیان این پیام را میدهد که بدون رفع بحران معیشتی و اجتماعی، و بدون توجه به حقوق بنیادین زنان، هیچگونه توسعه و پیشرفتی در این کشور نخواهد بود. بیتوجهی به حقوق زنان و عدم توجه به بحران اقتصادی میتواند آیندهای تاریک و پر از رنج برای این ملت به ارمغان آورد.