Breaking News

فاجعه افشار و تکنیک دروغ بزرگ

 

نویسنده: حیدر سپید آبی

در ۲۲ دلو ۱۳۷۱، فاجعه افشار در جریان جنگ میان حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری و نیروهای جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی رخ داد. پس از شکست در این نبرد، مزاری به سمت غرب کابل عقب‌نشینی کرد و بسیاری از مردم بی‌دفاع را در برابر نیروهای مسلح دشمن رها ساخت. در نتیجه، بین ۲۰۰ تا ۷۰۰ تن از ساکنان افشار به طرز فجیعی کشته شدند و تعدادی دیگر به اسارت درآمده یا مجبور به مهاجرت شدند.

این رویداد را می‌توان در بستر جنگ‌های داخلی افغانستان مورد بررسی قرار داد، چرا که پس از پیروزی مجاهدین، وقوع چنین فجایعی به امری رایج تبدیل شده بود. برای نمونه، در ۲۳ سنبله ۱۳۷۳، بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم غرب کابل به دستور شخص مزاری و نیروهای تحت امر او قتل‌عام شدند. پیش از آن نیز حوادث خونین متعددی از سوی طرف‌های مختلف جنگ اتفاق افتاده بود.

در آموزه‌های اسلامی، ارزش جان انسان‌ها بسیار بالا بوده و قرآن کریم قتل یک فرد بی‌گناه را معادل با قتل تمام بشریت دانسته است:

«هر کس کسی را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادی در زمین بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد.»[1]

با این حال، آنچه فاجعه افشار را از سایر حوادث متمایز ساخت، بهره‌برداری سیاسی عبدالعلی مزاری و حلقه نزدیک به او از این رویداد بود. آن‌ها با تأکید بر هویت قومی قربانیان، تلاش کردند این حادثه را به ابزاری برای تخریب رقبای سیاسی خود تبدیل کنند. درحالی‌که در جنایات خونین دیگری، مانند واقعه ۲۳ سنبله که به دستور مستقیم مزاری انجام شد و بیش از ده هزار نفر قربانی گرفت، سکوت اختیار کردند و این فجایع را سانسور کردند.

بهره‌برداری سیاسی از فاجعه افشار

تبلیغات گسترده‌ای که پس از این رویداد صورت گرفت، عمدتاً حول محور هزاره بودن قربانیان متمرکز شد. این در حالی بود که در این واقعه، بسیاری از قربانیان از سایر اقوام شیعه، از جمله قزلباش‌ها، بودند. حتی خود مزاری در یک گفت‌وگوی غیرعلنی با شورای اجرایی نسل نو مغولیست‌های کویته، اذعان کرده بود که قربانیان اصلی افشار قزلباش‌ها بودند و هزاره‌ها قبل از شروع درگیری، همراه با اموالشان منطقه را ترک کرده بودند. با این وجود، در مجامع عمومی و در تبلیغات رسانه‌ای، مزاری و هوادارانش اصرار داشتند که قربانیان این حادثه صرفاً هزاره بوده و انوری، که یکی از فرماندهان هزاره بود، این منطقه را معامله کرده است.

سقوط افشار و فرار مزاری

واقعیت این است که سقوط افشار نه‌تنها باعث فاجعه انسانی شد، بلکه مرکزیت حزب وحدت را نیز متلاشی کرد. در این میان، عبدالعلی مزاری که همواره شعار می‌داد: «از خدا خواسته‌ام خونم در میان شما ریخته شود!»، در لحظه حساس میدان نبرد را رها کرد و به غرب کابل گریخت. درحالی‌که نیروهایش متحمل شکست شدند و مردم بی‌دفاع افشار به چنگال جلادان افتادند، او تنها جان خود را نجات داد.

برای توجیه این شکست، مزاری و نزدیکانش تلاش کردند تا یک روایت جدید از واقعه ارائه دهند. آن‌ها ضمن تأکید بر هویت هزارگی قربانیان، رقبای سیاسی خود را در این جنایت شریک جلوه دادند. این تاکتیک، که می‌توان آن را «تکنیک دروغ بزرگ» نامید، در واقع تلاشی بود برای تبدیل یک شکست بزرگ نظامی و سیاسی به ابزاری جهت تحریک احساسات قومی و تداوم سلطه بر هواداران.

پرسش‌های بی‌پاسخ

با توجه به آنچه گفته شد، چندین سؤال اساسی مطرح می‌شود:

چرا مزاری با نیروهایش از افشار گریخت و مردم را تنها گذاشت؟

چرا درباره وقایعی همچون قتل‌عام ۲۳ سنبله، که ابعاد آن بسیار وسیع‌تر از فاجعه افشار بود، هیچ‌گاه صحبتی به میان نیامد؟

چرا مزاری و هوادارانش به جای پذیرش مسئولیت شکست، به تحریف حقیقت و بازی با هویت قربانیان پرداختند؟

آنچه مسلم است، این‌گونه روایت‌سازی‌های سیاسی، نه‌تنها کمکی به درک واقعی فجایع تاریخی نمی‌کند، بلکه سبب تعمیق شکاف‌های قومی و تداوم بحران در جامعه افغانستان می‌شود.

چرا مزاری به‌عنوان دبیرکل حزب وحدت، سازوکارهای لازم را برای مقاومت مطمئن و جلوگیری از سقوط مرکزیت و قتل‌عام ساکنان منطقه فراهم نیاورد؟

چنانکه خود او گفته است:

«من مطمئن هستم که نیروهای نظامی ما و مردم در جنگ‌های دیگر در حق مردم بد کرده بودند، و آنها نیز در افشار در حق مردم ما بد کردند.»

اگر نیروهای تحت امر مزاری مرتکب اعمالی شدند که باعث واکنش متقابل و منجر به قتل‌عام و جنایت شد، چرا چنین عملکردی از سوی آنها صورت گرفت؟

طبق اعترافات خود او که در این یادداشت آمده و اسناد غیرقابل‌انکار آن در شبکه‌های اجتماعی موجود است، اگر قزلباش‌ها قربانیان فاجعه افشار بودند، چرا مزاری برخی را «معامله‌گران خون هزاره» معرفی می‌کرد و با اصرار بر این تأکید داشت که تنها قربانیان افشار، هزاره‌ها بودند و انوری افشار را معامله کرد؟ چرا مزاری تبلیغات گسترده‌ای در این زمینه به راه انداخته بود؟

اگر برای مزاری جنایات نیروهای سیاف قابل اغماض بود و اینکه انوری افشار را معامله کرده بود، پس چرا دو فرد بی‌گناه را اعدام کرد؟

پس از شکست و فرار مزاری از افشار، این پرسش‌ها در افکار عمومی مطرح شد. در چنین شرایطی، مزاری و مبلغان مائویست او به سراغ تکنیک «دروغ بزرگ» که از شگردهای تبلیغاتی آدولف هیتلر و یوزف گوبلز بود، رفتند. این تکنیک بر این اصل استوار است که دروغ چنان عظیم باشد که هیچ‌کس باور نکند کسی آن‌قدر گستاخ باشد که حقیقت را این‌گونه تحریف کند.

به همین دلیل، داستان «معامله افشار توسط سید انوری» ساخته شد و به‌شدت تبلیغ شد. جو خفقان ایجاد کردند و هرکسی که درباره این موضوع سؤال داشت، به‌عنوان «خائن ملی» به زندان «کوته سنگی» یا به کام مرگ فرستاده می‌شد.

اظهارات متناقض مزاری درباره افشار

مزاری در دیداری با شورای اجرایی نسل نو در کویته (که ظاهراً پیش‌تر سه بار برای او پول آورده بودند) به آنها اطمینان می‌دهد و می‌گوید:

«در قضیه افشار، آن‌هایی که در آنجا زندگی می‌کردند، از قبل از مردم افشار بودند که غیر از نژاد هزاره هستند ولی شیعه‌مذهب‌اند. سایر مردمی که بعدها در آنجا خانه ساختند، این منطقه را به نام افشار که در افغانستان به قزلباش‌ها معروف است، شناختند. زمانی که افشار سقوط کرد، هزاره‌ها فرار کردند، اموال خود را بردند و خانه‌هایشان را ترک کردند. اما قزلباش‌ها، به این امید که مورد ظلم قرار نمی‌گیرند، باقی ماندند و بیشترین صدمه را دیدند. وقتی نیروهای مخالف وارد شدند، به این مردم رحم نکردند.»

این اظهارات مزاری که به‌صورت خصوصی بیان شد، به‌وضوح با تبلیغات عمومی او در تناقض بود. برخلاف آنچه او در جلسات خصوصی می‌گفت، تبلیغات عمومی او افشار را کشتارگاه هزاره‌ها معرفی می‌کرد و مائویست‌های اطراف او نیز این روایت را تقویت می‌کردند.

افشار: فاجعه‌ای برای تمام شیعیان

واقعه افشار، همانند فاجعه ۲۳ سنبله، برای تمام جامعه شیعه و هزاره دردناک بود، زیرا تعداد زیادی از مردم بی‌گناه در نهایت قساوت و بی‌رحمی کشته شدند. اما همان‌گونه که نیروهای سیاف در افشار مرتکب جنایت شدند، نیروهای مزاری نیز در غرب کابل (۲۳ سنبله) دست به جنایات مشابهی زدند و «کله‌منار» به‌راه انداختند.

درحالی‌که مزاری در دیدار با شورای اجرایی نسل نو کویته با شادمانی به آنها اطمینان می‌داد که «قزلباش‌ها از ما بودند»، در عمل نگاه نژادی و مغول‌گرایانه او، آنان را از هزاره‌ها جدا می‌کرد.

ریشه‌های فاجعه: بی‌تدبیری مزاری و نیروهایش

اعترافات مزاری نشان می‌دهد که آنچه در افشار رخ داد، نتیجه عملکرد نیروهای او در قبال دیگران بود. به‌عبارتی، نیروهای او عامل ایجاد کینه و نفرت شدند و زمینه را برای چنین قساوتی فراهم کردند. متأسفانه، این مردم بی‌دفاع و مظلوم، اعم از هزاره‌ها، قزلباش‌ها و سادات افشار، قربانی شدند، درحالی‌که مزاری و نیروهایش با بی‌تدبیری، شرایط را برای وقوع این فاجعه مهیا کرده بودند.

مزاری در سخنانش به شورای اجرایی نسل نو مدعی شد که «همه هزاره‌ها اموال خود را بردند و فرار کردند، و فقط قزلباش‌ها باقی ماندند.» این سخن او، برخلاف واقعیت میدان نبرد و برخلاف تبلیغاتی بود که حزب وحدت پس از فاجعه به راه انداخت.

فرار مزاری و دروغ بزرگ «معامله افشار»

عامل اصلی شکست و سقوط مرکزیت حزب، بی‌تدبیری، عدم مقاومت و فرار مزاری بود که باعث شد مردم بی‌دفاع به دست جلادان سپرده شوند. این شکست، برای مزاری و تیم تبلیغاتی او که عمدتاً از مائویست‌ها و کمونیست‌ها تشکیل شده بودند، یک «فضاحت کلان سیاسی» محسوب می‌شد.

ازاین‌رو، برای سرپوش گذاشتن بر این شکست، تکنیک «دروغ بزرگ» را به کار بردند و روایت «معامله افشار» را ساختند تا با تحریک احساسات مردم، رقبای خود را خائن معرفی کنند و اذهان را از بی‌تدبیری و شکست خود منحرف سازند.

درواقع، این تاکتیک هم‌زمان دو هدف داشت:

رسوایی فرار رهبر مقاومت (مزاری) را پنهان کند.

تمام تقصیرها را به گردن رقبای سیاسی بیندازد و آنها را برای همیشه با برچسب «معامله‌گر» حذف کند.

این دقیقاً همان «دروغ بزرگ» آدولف هیتلر بود که مزاری و اطرافیانش از آن الهام گرفتند. اما این بار، یوتیوب و فیسبوک به‌عنوان «خائنین» عمل کردند و با انتشار اسناد غیرقابل‌انکار، دروغ‌های مزاری را برملا ساختند و زنگ رسوایی او را به صدا درآوردند.

افشار: زخم همیشگی تاریخ

با کمال تأسف، فاجعه افشار دلمه‌ای از خون بر جبین تاریخ است. این فاجعه نه‌تنها رسوایی مزاری را آشکار ساخت، بلکه آغازگر فرارهای بعدی او شد. سرانجام، مزاری که با «دروغ بزرگ» می‌خواست بر جنایات ۲۳ سنبله و سقوط افشار سرپوش بگذارد، نتوانست مانع از فاش شدن حقیقت شود.

نتیجه آن شد که در دوران حاکمیت او، مردم هزاره چیزی جز مرگ عزیزان، تخریب خانه‌ها، مهاجرت، از بین رفتن اقتصاد، یتیمی و معلولیت به دست نیاوردند.

 

[1]. سوره مائده، آیه 32 .

About روند فکری انقلاب سبز

Check Also

افشار؛ نیازمند گفتمانی واقع‌بینانه است

افشار؛ نیازمند گفتمانی واقع‌بینانه است مصطفی بیات سال گذشته، پس از آن که عده‌ای معلوم‌الحال …

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *