Breaking News

جنگ افشار و برخوردهای قومی: تحلیل واقعیت‌ها و تناقضات

 

محسن آصفی

فاجعه‌ای که در آن تعداد زیادی از بی‌گناهان که تعداد آنها از ۲۰۰ تا ۷۰۰ نفر گفته شده است، چون در این حادثه مقر عبدالعلی مزاری (علوم اجتماعی) شکست خورد و به دست نیروهای مخالف افتاد، مزاری از آنجا فرار کرد و افشار را قوای مهاجم متصرف شدند. لذا مزاری و یارانش کوشیدند تا این شکست مفتضحانه را به گردن دیگران انداخته و آنها را عامل سقوط افشار معرفی نموده و شکست خود را تحت این اتهامات مخفی نگه دارند. از این رو به جعل تاریخ پرداخته و مخصوصاً نسل جوان هزاره را با همان دروغ‌ها توجیه کردند. ما فقط برای افشای حقایق و جلوگیری از تاریخ‌سازی‌های دروغین می‌کوشیم تا زوایای تاریک این فاجعه را روشن ساخته و مردم را در جریان حقایق قرار دهیم.

جنگ افشار و برخوردهای دوگانه با قضایای جنایات جنگی:

جنگ افشار برخلاف جنگ‌های دیگر که در سایر مناطق شهر کابل رخ داده، با گذشت هر سال رنگ و صبغه قومی و نژادی به خود می‌گیرد. تعداد زیادی از قلمبدستان مربوط به جناح‌های مختلف فکری، سیاسی و قومی که نه خود در آن حادثه بوده‌اند و نه با قربانیان یا طرف‌های درگیر جنگ آشنایی دارند، سعی دارند که آن حادثه را مطابق با ذوق و سلیقه خود تفسیر و تحلیل کنند. هر نویسنده و تحلیلگر به گونه‌ای خاص می‌خواهد برداشت‌ها و تفاسیر سلیقه‌ای خود را از آن جنگ ابراز کند.

در میان این قلمبدستان، ناسیونالیست‌های افراطی هزاره علاقه زیادی دارند که از یادآوری حادثه افشار بهترین استفاده ابزاری را ببرند. استفاده‌ای ابزاری که در زد و بندها و معاملات سیاسی پنهان و آشکار برای چانه‌زنی‌های سیاسی با سایر گروه‌های قومی و سیاسی، به ویژه با ناسیونالیست‌های افراطی پشتون، هر از گاهی صورت می‌گیرد.

راقم این سطور ضمن اینکه خود یکی از شاهدان عینی جنگ‌های کابل و خصوصاً جنگ افشار بوده است، اما تا جایی که در چند سال اخیر تفسیرهای وقایع مهم سیاسی و نظامی کشورم را تعقیب کرده‌ام، برداشت من از تفسیرهای استفاده‌جویانه و ابزاری نویسندگان و تحلیلگران ناسیونالیست هزاره از حادثه افشار، این است که ناسیونالیست‌های هزاره مانند شوونیست‌های تنگ‌نظر پشتون در شعارهای تبلیغاتی و همچنین در سخنرانی‌ها، نوشته‌ها و مقالات‌شان همیشه برخورد تاکتیکی و فرصت‌طلبانه نسبت به قضیه افشار داشته‌اند. به همین علت، لحن کلام و انتخاب زمان مناسب برای ارائه واژه‌ها در محکومیت عاملان جنگ افشار از قلم نویسندگان قوم‌گرای هزاره از یک سال به سال دیگر متفاوت بوده است.

یک نمونه از این برخورد تاکتیکی را حالا خدمت خوانندگان عرض می‌کنم: دو سال پیش، در آستانه یادآوری حادثه افشار، فردی به نام حکیم شجاعی، یکی از فرماندهان هزاره‌تبار که در ترکیب نیروهای پولیس در ولایت ارزگان به‌عنوان قوماندان امنیه ایفای وظیفه می‌کرد، از طرف ساکنان پشتون‌تبار ولایت ارزگان متهم به قتل و تجاوز جنسی به زنان پشتون و ارتکاب اعمال جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی قوم پشتون در آن ولایت گردید. ورثه قربانیان، همراه با شاهدان عینی، مرکب از ریش‌سفیدان، پیرزنان و جوانان ولایت ارزگان خاص، با اسناد موثق نزد حامد کرزی رئیس‌جمهور افغانستان عارض شدند و حامد کرزی دستور دستگیری فرمانده شجاعی را صادر کرد. در آن زمان، وزیر داخله، بسم‌الله محمدی که یکی از فرماندهان سرشناس مجاهدین و مربوط جبهه مقاومت ضد طالبان بود، فرمانده شجاعی را موقتاً تحت بازداشت قرار داد، اما بعدها به دستور محمد کریم خلیلی، معاون رئیس‌جمهور، او را از بند آزاد نمود. با روی کار آمدن آقای «پتنگ» در رأس وزارت داخله نیز هیچ تحولی در دستگیری و محاکمه فرمانده شجاعی پدید نیامد.

در این شرایط، قلم بدستان افراطی هواداران مزاری که در جریان حادثه افشار بودند، به جای توجه به آن حادثه، همه توجه خود را به دفاع از فرمانده حکیم شجاعی معطوف کردند. آنها می‌دانستند که اگر حادثه افشار دوباره به میان کشیده شود و احمد شاه مسعود به عنوان عامل اصلی جنایت معرفی گردد، طرفدارانشان را میان هواخواهان احمد شاه مسعود از دست می‌دهند. در عوض، دفاع از فرمانده حکیم شجاعی را برای حفظ اعتبار خود انتخاب کردند.

ادعای نویسندگان پشتون:

اما برعکس، نظر محمد مطمئن، یکی از نویسندگان پشتون که در داخل افغانستان اوضاع را از نزدیک دنبال می‌کند، در مقاله‌ای مستند در سایت‌های «لر و بر» و «دعوت» از هویت کشته‌شدگان خانواده‌های پشتون‌تبار ارزگان خاص و همچنین قربانیان تجاوزات جنسی که در بین آنها زنان و کودکان نیز بودند پرده برداشت.

آقای مطمئن ادعا کرد که چندین خانواده پشتون صرف به‌خاطر اینکه یکی از اعضای خانواده‌شان برای کار به پاکستان رفته بود یا برای بازدید اقارب خود به ارزگان آمده، توسط قومندان حکیم شجاعی به حمایت از طالبان متهم شده و به وحشیانه‌ترین شکل مجازات شدند.

حبیب‌الله غمخور، نویسنده دیگر پشتون که خود از ارزگان است، نامه‌ای شدیداللحن به محمد کریم خلیلی نوشت و او را به خاطر عدم اقدام در دستگیری قومندان شجاعی مورد انتقاد قرار داد. او در صحبت‌های خصوصی خود مدعی شد که آنچه حکیم شجاعی در حق پشتون‌ها در ولایت ارزگان انجام داده، در قلم و زبان نمی‌گنجد و از بیان آن عاجزند.

در نهایت، این مسائل که به‌طور گسترده در سطح رسانه‌ها مطرح شد، نشان‌دهنده تعارضات عمیق و متناقض در برداشت‌ها از حادثه افشار و تاثیرات آن بر سیاست‌های قومی و داخلی افغانستان بود.

 

 

About روند فکری انقلاب سبز

Check Also

افشار؛ نیازمند گفتمانی واقع‌بینانه است

افشار؛ نیازمند گفتمانی واقع‌بینانه است مصطفی بیات سال گذشته، پس از آن که عده‌ای معلوم‌الحال …

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *