Breaking News

حقایقی درباره فاجعه افشار

 

حقایقی درباره فاجعه افشار

نویسنده: ابوذر بهسودی

یکی از فجایع بی‌سابقه در جنگ‌های داخلی دهه هفتاد خورشیدی در پایتخت افغانستان، کشتار گسترده در منطقه افشار بود. این جنگ‌ها که بخشی از آن در غرب کابل رخ داد، عمدتاً بین نیروهای حزب وحدت اسلامی و گروه‌های دیگر درگیر در منازعات داخلی جریان داشت. این درگیری‌ها که بیشتر متوجه هزاره‌های ساکن این منطقه بود، از شدیدترین کشتارهای شهری در تاریخ افغانستان به شمار می‌رود.

براساس آمارهای غیررسمی، تعداد کشته‌شدگان در جریان این جنگ‌ها بین ۲۵,۰۰۰ تا ۳۰,۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود. سازمان ملل متحد این فاجعه را نوعی “Democide” (نسل‌کشی دولتی) توصیف کرده است. در ۲۱ و ۲۲ دلو ۱۳۷۱ (۱۰ و ۱۱ فبروری ۱۹۹۳)، نیروهای حزب وحدت اسلامی شاخه عبدالعلی مزاری، با حمایت حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، علیه دولت مجاهدین به رهبری برهان‌الدین ربانی و حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف وارد نبرد شدند.

در جریان این درگیری‌ها، منطقه افشار و به‌ویژه قرارگاه مرکزی حزب وحدت در ساختمان انستیتوت علوم اجتماعی سقوط کرد. این شکست به دلیل بی‌تدبیری و اشتباهات استراتژیک عبدالعلی مزاری رخ داد و نیروهای حزب وحدت از منطقه متواری شدند. در نتیجه، منطقه افشار به تصرف نیروهای شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی درآمد. در این جنگ، ساکنان اصلی افشار، که عمدتاً از پیروان مذهب تشیع و از اقوام قزلباش، سادات و هزاره بودند، به طرز بی‌رحمانه‌ای قتل‌عام شدند.

تحریف حقایق و مقصر جلوه دادن دیگران

عبدالعلی مزاری، پس از این شکست، برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود در فجایع ۲۲ دلو ۱۳۷۱ و ۲۳ سنبله ۱۳۷۳، با تبلیغات گسترده، تلاش کرد مسئولیت این فاجعه را به دیگران نسبت دهد. در این راستا، وی آیت‌الله محسنی، رهبران حرکت اسلامی، حزب وحدت شاخه استاد اکبری، بزرگان سادات سنگلاخ (که بخش زیادی از ساکنان اصلی افشار را تشکیل می‌دادند) را به‌طور ناعادلانه مورد اتهام قرار داد. این تبلیغات نادرست برای نزدیک به دو دهه در رسانه‌ها و محافل سیاسی ادامه داشت.

واکنش‌ها به اظهارات انوری درباره فاجعه افشار

همزمان با سالگرد فاجعه افشار و در بحبوحه رقابت‌های انتخاباتی، برخی گروه‌ها به بهانه گرامیداشت این واقعه، مطابق رویه گذشته، اقدام به توهین و تحریف واقعیت‌ها کردند. در همین راستا، محمد اکبری انوری، طی مصاحبه‌ای در تلویزیون میوند، خواستار مناظره‌ای مستقیم با عبدالرب رسول سیاف، محمد کریم خلیلی، محمدقسیم فهیم، حاجی محمد محقق و دیگر چهره‌های درگیر در این جنگ شد.

پس از این مصاحبه، بحث‌ها و واکنش‌هایی در فضای مجازی و حقیقی، به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک، مطرح شد. براساس گزارش‌های منتشرشده، چندین جلسه خصوصی برای پاسخ به سخنان انوری در منزل محمد کریم خلیلی و دفتر روزنامه جامعه باز برگزار شد. در این جلسات، بحث‌هایی درباره نحوه واکنش به این اظهارات صورت گرفت و در نهایت، سعادت غزنوی مأمور شد تا مصاحبه‌ای ترتیب دهد، مشروط بر اینکه محتوای آن مورد تأیید خلیلی باشد.

پس از انجام مصاحبه، خلیلی دستور بررسی و بازبینی محتوای آن را صادر کرد. در نتیجه، به دلیل تمرکز بیش از حد بر انتقاد از آیت‌الله محسنی و داکتر عبدالله، و عدم توجه کافی به نقد انوری، محتوای مصاحبه مورد تأیید خلیلی قرار نگرفت. در ادامه، اسلم جوادی، استاد دانشگاه ابن‌سینا و صاحب‌امتیاز روزنامه جامعه باز، همراه با جواد سلطانی، مسئول این روزنامه، مأمور شدند که مطلبی در نقد انوری منتشر کنند.

نقش رسانه‌ها در تحریف تاریخ افشار

برخی رسانه‌های خاص، از جمله وب‌سایت جمهوری سکوت، که به داشتن مواضع ضد دینی و ترویج چپ‌گرایی معروف است، به شکل گسترده‌ای به تحریف وقایع افشار پرداخته و تلاش کردند عدم حضور خلیلی در مناظره را توجیه کنند.

در این میان، «پروژه عدالت افغانستان»، به رهبری سیما سمر که در آن زمان عضو شورای مرکزی حزب وحدت بود، گزارشی تحت عنوان «برگی از مستندات پاکسازی قومی در افشار» منتشر کرد. اسناد این گزارش از آرشیو حزب وحدت جمع‌آوری شده بود. در این گزارش، اتهاماتی علیه خلیلی و محقق در مورد قتل‌های زنجیره‌ای مطرح شده که ادعا می‌شود به مراتب بیشتر از سایر مسئولان احزاب در این جنایات نقش داشتند.

سقوط افشار و کودتاهای بعدی

در ادامه جنگ‌های داخلی کابل، یکی از غم‌انگیزترین وقایع در ۲۲ دلو ۱۳۷۱ و ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ در مناطق افشار، کارته سه، کارته چهار و چنداول رخ داد. کابل در تاریخ خود، چنین سطحی از خونریزی، ویرانی و تحقیر را تجربه نکرده بود.

متأسفانه، عاملان این کشتارها، که برخی از رهبران و فرماندهان احزاب درگیر در جنگ بودند، پس از سال‌ها همچنان در سطوح بالای حکومت تحت حمایت ناتو حضور داشتند و از پیگیری جنایات جنگی خود مصون ماندند.

براساس اطلاعات منتشرشده در ۸ میزان ۱۳۷۱ در چهار آسیاب (مرکز نظامی حکمتیار)، توافقی بین مزاری، حکمتیار، دوستم و صبغت‌الله مجددی صورت گرفت. این توافق که در سال بعد به کودتای ۱۱ جدی ۱۳۷۲ منجر شد، زمینه‌ساز تحولات بعدی گردید.

همچنین، در ۴ جدی ۱۳۷۱، یک پروتکل مخفی میان حزب وحدت و حزب اسلامی، تحت نظارت جنرال حمید گل، رئیس اسبق سازمان اطلاعات پاکستان (ISI)، به امضا رسید. براساس این توافق، این دو حزب قرار بود در یک اتحاد نظامی مشترک علیه حکومت ربانی وارد عمل شوند.

بررسی دقیق فاجعه افشار و سایر کشتارهای دهه هفتاد در کابل، به‌ویژه در غرب این شهر، نشان می‌دهد که این وقایع نه‌تنها ابعاد گسترده‌ای از جنایت‌های جنگی و پاکسازی قومی را در خود داشت، بلکه بعدها به ابزار سیاسی برای توجیه اشتباهات رهبران برخی احزاب تبدیل شد.

امروز، حقیقت این جنایات همچنان در میان سکوت سازمان‌های حقوق بشری داخلی و بین‌المللی، و نفوذ عاملان اصلی آن در قدرت، به‌درستی بازگو نشده است. در حالی که تاریخ این فجایع تلخ همچنان زنده است، اما قربانیان واقعی آن، که همان ساکنان اصلی افشار بودند، در هیاهوی رقابت‌های سیاسی، بار دیگر به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

پیش از جنگ افشار، تغییرات گسترده‌ای در ساختار فرماندهی نظامی حزب وحدت اسلامی افغانستان ایجاد شد. در این تغییرات، دگرجنرال خداداد خلقی به‌جای سترجنرال سید محمد حسن، مشهور به سید حسن (جگرن)، به عنوان فرمانده کل قوای حزب وحدت اسلامی تعیین گردید. همچنین، تورن‌جنرال علی محمد پرچمی جانشین ابوذر غزنوی در سمت معاون عمومی نظامی شد. بریدجنرال سلطانی پرچمی، که سابقاً معاون فرقه ۹۵ دوران کارمل بود، به‌عنوان قوماندان فرقه ۹۶ و بریدجنرال کورگه دگروال زمان کارمل به‌عنوان مسئول عمومی امنیت نظامی حزب وحدت گماشته شدند. افزون بر این، بریدجنرال غلام‌علی خلقی، که پیش‌تر رئیس ارکان فرقه پیاده وزارت داخله بود، به عنوان قوماندان لوای ۷۲ حزب وحدت و بریدجنرال صداقت، که سابقاً در ریاست پنج امنیت کار می‌کرد، به عنوان قوماندان غند کوهی حزب وحدت تعیین شدند.

در جریان سقوط علوم اجتماعی و افشار، توزیع مسئولیت‌های نظامی به این شرح بود:

فرقه ۹۶ از چهارراهی قنبر تا مرستون افشار را تحت کنترل داشت.

فرقه ۹۵ مسئولیت مناطق اطراف علوم اجتماعی و کوه افشار را بر عهده داشت.

لوای ۷۲ مسئولیت خوشحال مینه را بر عهده داشت و استقامت آن به سمت سرک دیوان‌بیگی و مرستون بود.

هرچند آیت‌الله محسنی و برخی از بزرگان دیگر تلاش‌های فراوانی برای جلوگیری از وقوع جنگ انجام دادند، اما این تلاش‌ها نتیجه‌بخش نبود. بنا بر نقل برخی همراهان آیت‌الله محسنی، یکی از عوامل سقوط افشار، فتوای آیت‌الله محقق کابلی و همچنین استقرار نیروهای حزب اسلامی در غرب کابل تا نزدیکی‌های افشار بود. به گفته شاهدان عینی، زمانی که آیت‌الله محسنی در علوم اجتماعی (مرکز قدرت حزب وحدت) از آیت‌الله محقق کابلی درباره مشروعیت جنگ پرسید، او پاسخ داد که این جنگ مشروعیت ندارد. اما عبدالعلی مزاری در پاسخ تنها این جمله را تکرار می‌کرد: «دیگر این فرصت مناسب به دست ما نمی‌آید.»

به همین دلیل، برخی از مجاهدین وابسته به حزب وحدت، به‌ویژه از ولایت پروان و دره ترکمن، به دلیل مخالفت با جنگ، از این حزب فاصله گرفتند. همچنین، آیت‌الله محقق کابلی و آیت‌الله صادقی پروانی، که علیه جنگ فتوا داده بودند، بعدها به‌عنوان «معامله‌گران» معرفی شدند. یکی دیگر از عوامل سقوط افشار، نفوذ نیروهای حزب اسلامی در سنگرهای حزب وحدت اسلامی بود.

فاجعه افشار

جنگ افشار یکی از خونین‌ترین و غم‌انگیزترین رویدادهای تاریخ معاصر افغانستان به شمار می‌رود. در این جنگ، بیشترین تلفات و خسارات را قزلباش‌ها و سادات سنگلاخ متحمل شدند. از آن زمان تاکنون، همه‌ساله در داخل و خارج از کشور تجمعاتی علیه عاملان این جنایت برگزار می‌شود. در این تجمعات، افرادی چون آیت‌الله محسنی، برهان‌الدین ربانی، احمدشاه مسعود، عبدالرب رسول سیاف، محمدکاظم کاظمی، سید حسین انوری، فاضل، و هادی جاوید به‌عنوان مسئولان این واقعه معرفی می‌شوند. با این حال، برخی روایت‌ها از تلاش برای نسبت دادن این فاجعه به اقوام و شخصیت‌های مختلف دیگر حکایت دارند.

نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد، اظهارات عبدالعلی مزاری در دیدارش با محمدعلی اختیار و دیگر مسئولان شورای اجرائیه تنظیم نسل نو هزاره در دسامبر ۱۹۹۳ است. او در آن جلسه صریحاً تأکید کرد که در افشار، هزاره‌ها کشته نشدند، بلکه قربانیان اصلی قزلباش‌ها و سایر اقوام غیرهزاره بودند. او در این دیدار چنین گفت:

«در قضیه افشار، این منطقه در اصل محل سکونت مردمان افشار بود که نژاداً هزاره نبودند اما شیعه‌مذهب بودند. سایر مردمی که بعداً در کنار آن‌ها خانه ساخته و ساکن شده بودند، این محل را به نام افشار، که در افغانستان به نام قزلباش‌ها شناخته می‌شود، معروف کردند. زمانی که افشار سقوط کرد، مردم هزاره فرار کردند و اموال خود را بیرون بردند، زیرا می‌دانستند جنگ در راه است. اما قزلباش‌ها به دلیل این‌که نژاداً هزاره نبودند، تصور کردند که به آن‌ها ظلم نخواهد شد. اما بالاترین صدمه را همین قزلباش‌ها متحمل شدند، زیرا نیروهای مهاجم هیچ‌گونه رحمی به آن‌ها نکردند.»

نقش رسانه‌ها و تحلیل‌های تاریخی

در ماه‌های اخیر، روزنامه جامعه باز در کابل مقالاتی را درباره واقعه افشار منتشر کرده است. این روزنامه، که ابتدا گمان می‌رفت می‌تواند در تنویر افکار عمومی نقش مثبتی ایفا کند، در شماره ۶۹ خود مطالبی درباره این واقعه نوشت. یکی از این مطالب، به قلم اسلم جوادی، مدیرمسئول این روزنامه، تحت عنوان «ابتذال شر» به چاپ رسید.

سال گذشته، در پی عملکرد افراط‌گرایانه برخی افراد که با تحریک عناصر تفرقه‌افکن و به بهانه تجلیل از واقعه افشار اقدام به تحریف تاریخ کردند، سید حسین انوری پیشنهاد برگزاری یک مناظره تلویزیونی را مطرح کرد. او گفت:

 

«من مشخصاً خواهان مناظره‌ای تلویزیونی هستم تا فجایع کابل و افشار به‌صورت شفاف و مستند بررسی شود. این مناظره باید با حضور مارشال محمدقسیم فهیم، محمد محقق، کریم خلیلی، عبدالرب رسول سیاف و اکبری برگزار شود تا حقیقت این وقایع در حضور ملت افغانستان روشن گردد.»

نتیجه‌گیری

واقعه افشار یکی از تلخ‌ترین رویدادهای جنگ‌های داخلی افغانستان بود که به کشته‌شدن بسیاری از غیرنظامیان منجر شد. در این میان، روایت‌های مختلفی درباره عاملان و قربانیان این رویداد وجود دارد. برخی تلاش دارند مسئولیت این فاجعه را به گروه‌های خاصی نسبت دهند، درحالی‌که شواهد تاریخی نشان می‌دهد که این رویداد محصول درگیری‌های پیچیده سیاسی و نظامی میان چندین جناح بود. مناظره‌های مستند و بررسی‌های تاریخی می‌توانند به روشن‌شدن حقیقت کمک کنند و از تحریف تاریخ و سوءاستفاده‌های سیاسی جلوگیری نمایند.

About روند فکری انقلاب سبز

Check Also

افشار؛ نیازمند گفتمانی واقع‌بینانه است

افشار؛ نیازمند گفتمانی واقع‌بینانه است مصطفی بیات سال گذشته، پس از آن که عده‌ای معلوم‌الحال …

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *