یادداشت دکتر سید محمدعلی جاوید
یکی از بزرگترین اشتباهات در بررسی فاجعه افشار، نگاه یکجانبه و گزینشی به این رویداد است. بسیاری از روایتهایی که در این زمینه ارائه شدهاند، تحت تأثیر احساسات قومی و سیاسی قرار دارند و از پرداختن به تمام ابعاد این رویداد خودداری میکنند. برای درک بهتر آنچه در افشار رخ داد، باید به چندین نکته اساسی توجه کرد:
۱. زمینههای سیاسی و نظامی فاجعه افشار
در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی، کابل صحنه رقابت شدید گروههای جهادی برای تصاحب قدرت بود. حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری، که با گلبدین حکمتیار همسو شده بود، درگیریهایی را با نیروهای دولت اسلامی افغانستان و اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف تجربه کرد.
در این شرایط، حزب وحدت برای تثبیت موقعیت خود، تصمیم گرفت با گلبدین حکمتیار ائتلاف کند و علیه نیروهای دولت برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود وارد جنگ شود. این تصمیم استراتژیک، حزب وحدت را در تقابل مستقیم با نیروهای دولت اسلامی قرار داد. در آن زمان، منطقه علوم اجتماعی و افشار یکی از پایگاههای مهم حزب وحدت بود که در محاصره قرار گرفت.
در عملیات مشترکی که توسط نیروهای دولت اسلامی (به رهبری احمدشاه مسعود) و حزب اتحاد اسلامی (به رهبری عبدالرب رسول سیاف) انجام شد، این منطقه سقوط کرد و فاجعهای انسانی رخ داد.
۲. مسئولیتهای مشترک در فاجعه افشار
در بررسی فاجعه افشار، نباید تنها یک طرف را مسئول دانست. این رویداد، نتیجه اشتباهات استراتژیک و تصمیمهای نادرست از سوی هر دو طرف بود. رهبران حزب وحدت، بهجای اتخاذ یک سیاست هوشمندانه و پرهیز از درگیریهای بیمورد، نیروهای خود را در جنگی بینتیجه و پرخطر وارد کردند.
از سوی دیگر، نیروهای احمدشاه مسعود و همپیمانانش نیز در سرکوب و انتقامگیری از ساکنان افشار، مرتکب جنایات سنگینی شدند.
۳. بازیهای قومی و سوءاستفادههای سیاسی از فاجعه افشار
پس از سقوط افشار، برخی جریانهای سیاسی از این فاجعه برای اهداف تبلیغاتی و قومی بهرهبرداری کردند. آنها تلاش کردند که این حادثه را بهعنوان نسلکشی یک قوم خاص معرفی کنند و سایر جنایات جنگی را نادیده بگیرند. این در حالی است که در همان سالها، فجایع مشابهی در دیگر مناطق کابل، از جمله در مناطقی که پشتونها، تاجیکها و ازبکها زندگی میکردند، رخ داده بود.
استفاده سیاسی از فاجعه افشار سبب شد که بسیاری از حقایق این رویداد در سایه تبلیغات قومی قرار گیرد. قربانیان این فاجعه، شهروندانی از یک قوم بودند، اما این بدان معنا نیست که فقط این قوم قربانی جنگ داخلی بوده است. همه اقوام افغانستان در این جنگها آسیب دیدهاند و نگاه یکجانبه به فاجعه افشار، مانع از درک درست حقیقت و عبرتآموزی از آن میشود.
۴. ضرورت عدالت و بازخوانی بیطرفانه تاریخ
برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی، لازم است که تاریخ جنگهای داخلی افغانستان بهطور بیطرفانه بررسی شود. نباید اجازه داد که احساسات قومی و تبلیغات سیاسی، مانع از روشن شدن حقایق شود. قربانیان فاجعه افشار و خانوادههای آنان، حق دارند که عدالت را مطالبه کنند، اما این عدالت نباید فقط محدود به یک رویداد خاص باشد.
۵. درسهایی برای آینده
اگر مردم افغانستان بخواهند از گذشته درس بگیرند و آیندهای بدون خشونت و تبعیض را بسازند، باید از سیاستهای قومی و جنگسالاری فاصله بگیرند. سیاستمداران نباید از فجایع گذشته برای تحریک احساسات قومی استفاده کنند. بهجای این کار، باید بر همزیستی مسالمتآمیز، تقویت وحدت ملی و ایجاد یک نظام عادلانه تمرکز شود.
نتیجهگیری
فاجعه افشار یکی از تلخترین وقایع جنگهای داخلی افغانستان است، اما نباید اجازه داد که این رویداد به ابزار سیاسی و تبلیغاتی تبدیل شود. تنها راه عبور از این گذشته خونین، پذیرش واقعیتهای تاریخی، پرهیز از نگاههای قومی و تلاش برای عدالت و همزیستی مسالمتآمیز است. آینده افغانستان باید بر پایه عدالت، وحدت و همدلی بنا شود، نه بر اساس نفرت و انتقام.
مجموعهای که محقق و پژوهشگر کشور، حجتالاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی، تنظیم کردهاند، مطالبی مستند و مفید است. از ایشان تشکر میکنم و امیدوارم که این پژوهش، درس عبرتی برای همه باشد.
فَاعْتَبِرُوا يَا أُوْلِي الْأَبْصَارِ
با احترام
سید محمدعلی جاوید