Home افشار: خون، سیاست و تجارت قدرت افشار: دهکده خاکستری

افشار: دهکده خاکستری

4
0

افشار: دهکده خاکستری

نوشته: مجتبی اخلاقی

تاریخ، آمیزه‌ای از شکست‌ها و پیروزی‌هاست. شکست‌هایی که انسان را غمگین و متأثر می‌سازد و پیروزی‌هایی که شادی‌آفرین‌اند. گاهی یک شکست، با آنکه تنها یک‌بار رخ می‌دهد، می‌تواند تا بی‌نهایت درس و عبرت به همراه داشته باشد. در طول تاریخ، انسان‌های بزرگی ظهور کرده‌اند که کمتر شکست خورده‌اند و همان اندک شکست‌ها را نیز بررسی کرده‌اند تا اشتباهات خود را بیابند و در آینده از تکرار آن جلوگیری کنند. در مقابل، افرادی نیز بوده‌اند که هیچ‌گاه حاضر به پذیرش اشتباهات خود نشده‌اند، و این عدم پذیرش سبب شده که همان خطاها بارها و بارها تکرار شده و فجایع بزرگی را رقم بزند.

بازخوانی تحولات و بحران‌های سه دهه گذشته افغانستان، هر ناظر بی‌طرف و هوشمندی را به درکی عمیق از واقعیت‌های تلخ تاریخ معاصر این کشور می‌رساند. دردناک‌ترین بخش این تاریخ، آنجایی است که وقایع نه بر اساس حقیقت، بلکه بر مبنای تمایلات گروهی و اغراض سیاسی تحریف شده‌اند. ازاین‌رو، وظیفه هر روشن‌فکری است که در راستای زدودن این تیرگی‌ها و روشن‌سازی تاریخ تلاش کند.

فاجعه افشار یکی از نقاط مبهم تاریخ شیعیان افغانستان است که در دو دهه اخیر، همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است. برخی افراد و جریان‌ها، با نگارش مقالات متعدد، تلاش کرده‌اند این رویداد را مطابق با میل و سلیقه شخصی و حزبی خود روایت کنند و دیگران را مسئول شکست افشار جلوه دهند. در عین حال، این فاجعه به‌عنوان ابزاری سیاسی در بزنگاه‌های تاریخی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. نسل جدید شیعیان افغانستان به‌طور عام و نسل جوان هزاره‌ها به‌طور خاص، حق دارند که از ابعاد این رویداد و عوامل پشت پرده آن آگاه شوند. برای این منظور، نیاز است که تاریخ این فاجعه به‌صورت شفاف، دقیق و همه‌جانبه بازخوانی شود.

حزب وحدت اسلامی افغانستان: از تشکیل تا ورود به کابل

حزب وحدت اسلامی افغانستان در ۲۵ سرطان ۱۳۶۸ خورشیدی، از ادغام هشت گروه شیعی در بامیان تشکیل شد. این حزب در واقع جایگزین «شورای ائتلاف اسلامی افغانستان» شد و در ابتدا، ریاست شورای مرکزی آن بر عهده محمد اکبری بود. اما در نخستین کنگره حزب در سال ۱۳۶۹ خورشیدی، عبدالعلی مزاری به‌عنوان رهبر حزب انتخاب شد و تا پایان عمر، در این سمت باقی ماند.

حزب وحدت با هدف مبارزه با نظام استبدادی و تک‌قومی، ایجاد حکومت فراگیر اسلامی و تأمین مشارکت همه اقوام افغانستان در قدرت شکل گرفت. این حزب، علاوه بر فعالیت‌های نظامی، سعی داشت با دیگر جناح‌ها و احزاب جهادی ارتباط برقرار کند. به همین منظور، هیئت‌هایی را به ولایات مختلف، از جمله پنجشیر و تخار، اعزام کرد تا با احمدشاه مسعود و دیگر فرماندهان ضدکمونیستی همکاری نماید. سرانجام، این تعاملات منجر به تشکیل «ائتلاف جبل‌السراج» شد که در سقوط مزار شریف نقش مهمی ایفا کرد.

با سقوط دولت کمونیستی در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، حزب وحدت نیز در کابل مستقر شد. اما این حضور، به جای آنکه در راستای ایجاد ثبات و وحدت ملی باشد، زمینه‌ساز تنش‌های تازه‌ای شد. غلام‌حسین آزادی در کتاب اسطوره شکسته درباره ورود حزب وحدت به کابل چنین می‌نویسد:

«پس از سقوط رژیم نجیب در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، شورای مرکزی حزب وحدت، که عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری این تشکیلات بود، در بامیان باقی ماند. در حالی که استاد مزاری، به همراه عده‌ای دیگر، عازم کابل شد. این جدایی، سبب شد که در غیاب شورای مرکزی، مزاری به‌عنوان دبیرکل، تصمیم‌گیرنده اصلی حزب گردد.»

مخالفت با دولت موقت و آغاز درگیری‌ها

پس از سقوط کابل، دولت موقت به ریاست حضرت صبغت‌الله مجددی تشکیل شد و تمام احزاب جهادی در آن سهیم شدند. اما حزب وحدت اسلامی افغانستان، برخلاف سایر احزاب، موضع مشخصی درباره این دولت اتخاذ نکرد. اگرچه برخی از نمایندگان حزب، با دولت مذاکره کرده و حتی به توافقاتی دست یافته بودند، اما منتظر تأیید نهایی عبدالعلی مزاری بودند. با ورود مزاری به کابل، نه‌تنها این توافقات تأیید نشد، بلکه مخالفت‌هایی نیز از سوی او صورت گرفت.

علیجان زاهدی، از مسئولان حزب وحدت، که پیش از ورود مزاری مذاکراتی را آغاز کرده بود، از وی خواست تا توافقات را تأیید کند. اما مزاری از این کار امتناع ورزید و در پاسخ، از وقوع یک بحران و «طوفان سیاسی» خبر داد. در کتاب اسطوره شکسته[1] به نقل از «خاطرات چاپ‌نشده محقق دایمیرداد»، آمده است:

«آری، اما این آرامش، آرامش قبل از طوفان است. به علاوه، من چه کسی را به‌عنوان وزیر معرفی کنم؟ اگر چند نفر را معرفی کنم، شاید سر این مسئله اختلاف ایجاد شود. به علاوه، این کار تخصص می‌خواهد و کسی شایستگی لازم را ندارد.»

حزب وحدت، باوجود آنکه موضعی مخالف دولت موقت اتخاذ کرده بود، با هشت عضو شورای قیادی که از سوی مجددی تعیین شده بودند، وارد مذاکره شد و سرانجام بر سر تصاحب دو وزارت‌خانه و یک وزارت‌خانه کلیدی به توافق رسید. اما هنوز از جلسه مذاکره خارج نشده بودند که نیروهای اتحاد اسلامی به مواضع حزب وحدت حمله کردند.

جنگ‌های داخلی: از اتحاد اسلامی تا جمعیت اسلامی

در ۱۴ جوزا  ۱۳۷۱ خورشیدی همان «طوفان سیاسی» که مزاری از آن سخن گفته بود، به وقوع پیوست. درگیری میان حزب وحدت و حزب اتحاد اسلامی سیاف آغاز شد. این جنگ، به گفته مقامات هر دو طرف، فاقد فلسفه و توجیه منطقی بود، اما هشت بار دیگر نیز تکرار شد.

هنوز زخم‌های جنگ با اتحاد اسلامی التیام نیافته بود که این بار، حزب وحدت در یک منازعه دیگر که اساساً به آن ارتباطی نداشت، درگیر شد. درگیری میان نیروهای سید منصور نادری و جمعیت اسلامی جریان داشت، اما حزب وحدت وارد معرکه شد و هزینه جنگ را به دوش کشید. تنها توجیه مزاری این بود که پیروان سید منصور از قوم هزاره بودند و حزب وحدت نیز اکثریت اعضایش از همین قوم بودند.

حزب، به‌عنوان یک نهاد مدرن سیاسی، می‌تواند نقش مؤثری در توسعه جوامع ایفا کند. سید جمال‌الدین افغانی درباره احزاب سیاسی می‌گوید:

«تشکیل احزاب سیاسی در شرق، بهترین وسیله برای ارتقای ملت‌های اسلامی و درمان همه آشفتگی‌هاست.»

اما گاهی، همین احزاب به‌جای حل بحران‌ها، خود عامل اصلی ناآرامی‌ها می‌شوند. شاید حزب وحدت اسلامی افغانستان، نمونه‌ای از این واقعیت باشد.

فاجعه افشار: زمینه‌های وقوع و عاملان اصلی

در سال‌های ابتدایی پس از سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان، گروه‌های مجاهدین که سلاح‌های خود را همچنان در اختیار داشتند، درگیر رقابت‌های شدید قدرت شدند. در این میان، حزب وحدت اسلامی، حزب اسلامی و جنبش شمال به عنوان رقبای دولت برهان‌الدین ربانی، تصمیم به راه‌اندازی یک کودتا گرفتند.

در ۸ میزان ۱۳۷۱، نشستی سه‌جانبه میان این سه گروه برگزار شد که هدف آن، سرنگونی دولت ربانی و تشکیل یک دولت جدید بود. بر اساس توافق انجام‌شده، گلبدین حکمتیار به عنوان رئیس دولت، عبدالعلی مزاری به عنوان نخست‌وزیر و عبدالرشید دوستم به عنوان وزیر دفاع در نظر گرفته شده بودند. اما این طرح پیش از اجرایی شدن، با شکست مواجه شد.

محاسبات نادرست و شکست کودتا

کابل در آن زمان تقریباً فاقد جمعیت ازبک بود و جنبش شمال از موقعیت مناسبی برای حمله به دولت برخوردار نبود. حزب اسلامی نیز که در مناطق اطراف چهاردهی (مانند دره للندر، قلعه قاضی و ارغنده) مستقر بود، قدرت کافی برای نبرد مستقیم با دولت را نداشت. بنابراین، نیروهای حزب وحدت و مردم هزاره پیش‌قراول این کودتا شدند.

براساس محاسبات نظامی حزب وحدت، تهاجم به مواضع شورای نظار از سه محور اصلی طراحی شده بود:

گردنه باغ بالا به سمت پروان دوم و تایمنی؛ در این محور، نیروهای حزب وحدت و گروه تحت فرمان سید جعفر نادری با یکدیگر همکاری می‌کردند.

کوه تلویزیون و کارته سخی؛ نیروهای حزب وحدت از سمت پوهنتون کابل حمله می‌کردند و تلاش داشتند دو سنگر استراتژیک شورای نظار را تصرف کنند.

چنداول و دهمزنگ؛ نیروهای مستقر در چنداول همزمان با دیگر محورها حرکت کرده و تلاش داشتند این منطقه را به کنترل خود درآورند.

اما در این عملیات، حزب وحدت بار اصلی حمله را بر دوش داشت. نیروهای جنبش شمال فقط از سمت مکرویان و چهارراهی صحت عامه فشار وارد کرده و مسیر میدان هوایی را برای انتقال نیروهایشان بستند. حزب اسلامی نیز صرفاً با حملات راکتی از چهار آسیاب و پل محمودخان نقش کم‌رنگی در این نبرد داشت.

خیانت و افشای طرح حمله

طرح این حمله نیازمند پشتیبانی دقیق استخباراتی بود، اما عبدالرشید دوستم برای تحکیم موقعیت خود، سعی کرد برخی فرماندهان دیگر را نیز به این کودتا بکشاند. یکی از این افراد ملا عزت، فرمانده نیروهای مستقر در پغمان و قرغه بود. دوستم قصد داشت از طریق او، راه عقب‌نشینی حزب وحدت را در برابر حملات احتمالی نیروهای عبدالرسول سیاف ببندد.

اما ملا عزت نه‌تنها به این پیمان وفادار نماند، بلکه تمامی نقشه‌ها و اطلاعات کودتا را در اختیار سیاف، احمدشاه مسعود و برهان‌الدین ربانی قرار داد. او در ازای این خیانت، امتیازات بیشتری از دولت دریافت کرد، از جمله یک فرقه مستقل نظامی. افشای این نقشه، فرصت یک حمله پیشگیرانه را به نیروهای دولت و حزب اتحاد سیاف داد.

حمله پیشگیرانه و سقوط افشار

پس از این افشاگری، نیروهای شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی به فرماندهی احمدشاه مسعود و سیاف، در ساعت ۵ صبح روز ۲۲ دلو ۱۳۷۱ دست به یک حمله گسترده زدند.

محور نخست: سنگر کوه زیارت و علوم اجتماعی؛ نیروهای سیاف و شورای نظار به این دو نقطه استراتژیک حمله کردند.

محور دوم: ورود از سمت پغمان؛ ملا عزت با نیروهایش از این محور وارد شد و در سقوط افشار نقش کلیدی داشت.

محور سوم: علوم اجتماعی و مقر حزب وحدت؛ نیروهای سیاف با سرعت به این مناطق رسیدند و مقر عبدالعلی مزاری را به تصرف خود درآوردند.

هیچ‌کدام از متحدان حزب وحدت به کمکش نیامدند. حزب اسلامی تنها چند راکت شلیک کرد و جنبش شمال نیز تحرکی از خود نشان نداد. ساعت ۱۰ صبح، مرکز فرماندهی حزب وحدت سقوط کرد و مزاری ناچار شد به قلعه شهاده عقب‌نشینی کند.

سرنوشت حزب وحدت و فجایع پس از سقوط

در آخرین تلاش، مزاری عزیز رویش و سید محمد سجادی را به منطقه برچی فرستاد تا مردم را به مقابله با شورای نظار و حزب اتحاد فرا بخوانند. اما مردم که از جنگ‌طلبی‌های حزب وحدت به ستوه آمده بودند، هیچ واکنشی نشان ندادند. در نهایت، افشار سقوط کرد و نیروهای مهاجم دست به کشتار گسترده زدند.

آمار دقیق شهدای افشار مشخص نیست، اما بر اساس گزارش‌های شاهدان عینی، بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ نفر کشته شدند. بسیاری از نویسندگان به جنایات پس از سقوط افشار پرداخته‌اند، اما کمتر کسی به زمینه‌های این فاجعه و عاملان اصلی آن توجه کرده است.

عبدالعلی مزاری که تا پیش از این به قدرت نظامی خود می‌بالید، در افشار چنان شکستی خورد که هیچ توجیهی برای آن نیافت. پس از این شکست، تنها جنرال صداقت و جنرال در محمد به جرم خیانت اعدام شدند، هرچند هیچ دادگاه رسمی برای محاکمه آن‌ها برگزار نشد.

تداوم روابط حزب وحدت با حزب اسلامی و پیامدهای آن

پس از فاجعه افشار، رابطه حزب وحدت با حزب اسلامی همچنان ادامه یافت. معاون حزب وحدت، این رابطه را این‌گونه توصیف می‌کند:

«تنها حزب وحدت در این موضوع مسئول بوده و آنچه به حزب وحدت بازمی‌گردد، مسئولیتش به دوش آقای مزاری و خلیلی است. اما در این میان، آقای خلیلی بیش از همه باعث شد که حزب وحدت در مسیر سیاست‌های حزب اسلامی قرار گیرد. ایراد اصلی ما نیز همین بود؛ نقص عمده در کار، همین مسئله بود. ما به‌عنوان یک حزب و یک اقلیت قومی در افغانستان، خواسته‌ها و ویژگی‌های خاص خود را داشتیم و هرگز داعیه زعامت کل افغانستان را نداشتیم. برخلاف حزب اسلامی که چنین ادعایی را مطرح می‌کرد، ما نه آن توانایی را داشتیم و نه چنین سیاستی را دنبال می‌کردیم.»

مدتی بعد، مواضع حزب حرکت اسلامی که از احزاب متحد دولت ربانی بود، مورد تعرض حزب اسلامی قرار گرفت. پس از زد و خوردهای شدید، در نهایت مصالحه‌ای میان دو طرف صورت گرفت. اما حزب اسلامی بار دیگر این توافق را نقض کرد و حمله دیگری را ترتیب داد. این بار نیز با میانجی‌گری حزب وحدت، مصالحه برقرار شد. هنوز جوهر این مصالحه خشک نشده بود که حزب اسلامی مجدداً توافق را نقض کرد. این بار، حزب حرکت اسلامی نیز کوتاه نیامد و به مقابله شدید پرداخت، تا جایی که نیروهای این حزب توانستند حزب اسلامی را تا قصر دارالامان عقب برانند و آنجا را تصرف کنند.

این پیروزی، بسیاری را در بهت و ناباوری فرو برد. احمدشاه مسعود، وزیر دفاع دولت ربانی، بیش از همه شگفت‌زده شد؛ اگرچه از پیش در جریان این درگیری‌ها قرار داشت. برای حزب اسلامی، شکست از یک جریان شیعیِ نسبتاً کوچک، غیرقابل تحمل بود. از همین رو، حکمتیار تصمیم گرفت که حزب حرکت اسلامی و بخشی از حزب وحدت را از میان بردارد. او از مزاری و متحدان درون‌حزبی‌اش خواست که تصفیه‌ای داخلی در جامعه شیعه انجام دهند، که متأسفانه به فاجعه ۲۳ سنبله منجر شد.

طبق گزارش «پزشکان بدون مرز»، این فاجعه ۲۹ هزار قربانی برجای گذاشت و باعث شد جامعه شیعه، که تا آن زمان قدرتمند و یکپارچه بود، به چندین جناح تقسیم شود.

مزاری و فاجعه افشار

در ۵ حوت ۱۳۷۳، آقای مزاری برای توجیه شکست تاکتیکی خود در افشار و همچنین برای توجیه اشتباهاتش در فاجعه ۲۳ سنبله، اقدام به فرافکنی علیه حرکت اسلامی کرد. او برای نخستین بار ادعا کرد که نیروهای حرکت اسلامی، که در کوه افشار مستقر بودند، باعث سقوط افشار شده‌اند. وی مدعی شد که کشته‌شدگان افشار عمدتاً از قوم هزاره بودند و تلاش کرد حرکت اسلامی را جریانی قومی، وابسته به دولت و خائن معرفی کند.

او همچنین ادعا کرد که فرماندهان حرکت اسلامی، از پیش افشار را به دولت واگذار کرده بودند. در آن زمان، رهبران حرکت اسلامی پاسخی به این اتهامات ندادند؛ چرا که درگیری داخلی میان دو جناح شیعه، همان چیزی بود که حکمتیار خواهان آن بود.

حکمتیار به‌خوبی دریافته بود که جامعه شیعه در افغانستان چه نقشی در تحولات کشور دارد. فاجعه افشار، حتی پس از گذشت بیش از ۲۰ سال، همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و گاه‌به‌گاه از سالروز این رویداد به‌عنوان ابزاری برای اهداف سیاسی استفاده می‌شود. مقالات هدفمندی نوشته می‌شوند تا برخی جریان‌ها، احزاب و شخصیت‌ها را مورد حمله قرار دهند.

دعوت به مناظره و سکوت رهبران حزب وحدت

سید حسین انوری، از فرماندهان حزب حرکت اسلامی و رهبر یکی از شاخه‌های این حزب، در سال ۱۳۹۱ از آقایان خلیلی، محقق، فهیم و سیاف دعوت کرد تا در یک مناظره عمومی شرکت کنند. اما هیچ‌یک از این افراد پاسخی به این دعوت ندادند.

سال بعد، انوری بار دیگر در یک برنامه تلویزیونی ظاهر شد و مجدداً این افراد را به مناظره دعوت کرد. این دعوت نیز با سکوت مواجه شد. تنها واکنش، مقاله‌ای بود که در سایت «جمهوری سکوت»، که خود را تریبون هزاره‌ها می‌داند، منتشر شد. این سایت در پاسخ، اعلام کرد که مناظره‌ای بین دو شخصیت گمنام برگزار خواهد شد. استدلال این سایت این بود که خلیلی و محقق، شأن خود را بالاتر از مناظره با انوری می‌دانند.

این سؤال مطرح می‌شود که پس چه کسی هم‌طراز خلیلی و محقق است؟ آیا تنها آیت‌الله محسنی و سید محمدعلی جاوید، در حد مناظره با این افراد قرار دارند؟

تناقض‌ها در روایت فاجعه افشار

یکی از تناقضات قابل‌توجه در این بحث، اظهارات مزاری درباره هویت قربانیان افشار است. او در دیدار با نمایندگان «تنظیم نسل نو هزاره مغول» گفته بود:

«هنگامی که جنگ افشار آغاز شد، مردم هزاره از ترس این‌که جنگ علیه هزاره‌هاست، از منطقه خارج شدند و اموال خود را نیز با خود بردند. اما آن‌هایی که هزاره نبودند، تصور می‌کردند که نیروهای سیاف و مسعود به آن‌ها کاری نخواهند داشت. بااین‌حال، لشکر متجاوز، همان مردم غیرهزاره را قتل‌عام کرد.»

اما در سخنرانی‌های دیگر، مزاری ادعا می‌کرد که نیروهای مسعود و سیاف، هزاره‌ها را در افشار قتل‌عام کردند.

اهمیت مناظره و افشاگری حقیقت

این مناظره در شرایطی مطرح شد که می‌توانست ابعاد گسترده‌ای از حقیقت را آشکار کند. در زمانی که آقای محقق برای رسیدن به قدرت، با داکتر عبدالله متحد شده بود، باید در نظر داشت که داکتر عبدالله، یکی از شخصیت‌های کلیدی دولت ربانی و از نزدیکان احمدشاه مسعود بود. اگرچه داکتر عبدالله مستقیماً در فاجعه افشار نقش نداشت، اما نمی‌توان انکار کرد که او در کنار احمدشاه مسعود می‌جنگید و همان سیاست‌ها را دنبال می‌کرد.

از سوی دیگر، آقای خلیلی نیز درگیر ائتلاف‌های انتخاباتی بود و به دنبال تشکیل تیمی جدید با حمایت ارگ ریاست جمهوری بود. به همین دلیل، رهبران حزب وحدت حاضر به مناظره نشدند؛ زیرا این کار، حقایقی را آشکار می‌کرد که برای آنان ناخوشایند بود.

نتیجه‌گیری

اکثریت مردم، به‌ویژه نسل جدید، تحت تأثیر تبلیغات یک‌سویه قرار گرفته‌اند و حقیقت را نمی‌دانند. برگزاری این مناظره می‌توانست پرده از حقایقی بردارد که تاکنون شنیده نشده است.

امیدواریم آقای انوری و سایر افراد مطلع از حوادث، چه از حزب وحدت (شاخه اکبری) و چه از حزب حرکت اسلامی، اسناد و مدارک خود را در اختیار محققان و پژوهشگران قرار دهند تا زوایای پنهان این رخدادها روشن شود.

 

[1]. اسطوره شکسته، چاپ اول، ص 19 .

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here